هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

sms

اگرروزی تورا کردم فراموش بدان فلفل شدم رفتم تو آبگوشت.

می دونی چراخدااول آدم رو آفرید بعد حوا رو؟چون اگه اول حوارو خلق می کرد انقدر با خدا حرف می زد نمی ذاشت خدا آدم رو خلق کنه.

شفافیت خواب های خود را با لنز های سامسونگ تجربه کنید.

چند ناسزای جدید1)ازجلوی چشام خفه شو2)پاتو ازروبوق بردار3)بی شعوری مرض است.

به یکی میگن چرا این قدر این CDخش داره می گه چون آهنگ های خوبش رو علامت زدم.

ترکه میره دکتر میگه :من شبها خواب می بینم با خر ها فوتبال بازی می کنم دکتر یه

نسخه براش می پیچه ومیگه:این قورص ها رو را بخور.ترکه می گه اگر میشه از فردا

بخورم دکتر می پرسه چرا ترکه میگه چون امشب فینال بازی هاست.

یک روزی یک میخه می افتد توی آب زنگ میزنه فرار می کنه .

تلویزیون اعلام کرد یک جسد با چهرهی میمون پیدا کرده خیلی نگرانت شدم اگه زنده ای زنگ بزن.

جک خوب

عاموظش علفباء ضبان فارصی سد درسد تزمینی Ba ma Tamas begirid

ترکه میگن برو جلو ماشین ببین راهنما کار می کنه میره میگه : نه آره نه آره نه..

یه بار یه اصفهانیه داشته با خانوادش از جلوی رستوران رد میشده بوی خوب غذا رو احساس می کنن. به بچه هاش میگه بچا اگه بچای خوبی باشین یه دفه دیگه هم از اینجا رددون می کونم.

ترکه از یه پسره می‌پرسه بچه کجایی؟ میگه بچه امام حسین. ترکه میزنه زیر گریه و پسره رو بغل می‌کنه میگه علی اصغر چه بزرگ شدی

نیروی انتظامی اعلام کرد از فردا دخترایی که مانتوی تنگَ، شلوار کوتاه، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واهو واهو واه

 

شناخت مشکلات

راه کارهایی برای شناخت بهتر مشکلات و نحوه بر خورد و تجزیه و تحلیل انها

ما در طی روز به مشکلات مختلفی بر می خوریم که گاها نمی دانیم از کجا نشات می گیرند و اصلا به وجود اورنده انها چه علتی می تواند باشد ایا تا به حال به این فکر کرده ایم که شاید خود ما این مشکلات را به وجود می اوریم ویا شاید هم کس دیگر و یا اتفاق دیگری بعضی از مشکلات را برای ما به وجود می اورند اما هر چه که هست و هر اتفاق و هر کس دیگری که این مشکلات را برای ما به وجود می اورد مهم نیست مهم این است که ما چگونه با انها برخورد کنیم و چگونه مشکلات را هضم کنیم و حتی با وجود نداشتن تحمل بعضی از مشکلات باز با انها چگونه کنار بیاییم . خوب به خاطر دارم که در راه مسافرت به مکانی بودم که جمله بسیار سازنده ای را روی دیوار خواندم انسان موفق انسانی است که به راه حل ها می اندیشد و انسان نا موفق انسانی است که به مشکلات می اندیشد .

من می گویم حالا که دستم زخم شده پس چرا به این فکر کنم که چه کسی دست مرا زخمی کرد اصلا چرا زخمی شد نباید این طور می شد و .....اما چرا باید روی خود مشکل زوم کنم اتفاقیست که افتاده چرا به این فکر  نکنم که دیگر نگذارم چنین اتفاقی بیفتد حال ان چیزی که مهم است این است که باید این زخم را ببندم و فقط ان را ببندم و دیگر هیچ .

تجزیه و تحلیل مشکلات

خود را برای مقابله با انواع نگرانیها مجهز کنیم و ان سه مرحله به قرار زیر است :

1. درک حقیقت و اصل مطلب

2. تجریه و تحلیل ان

3. مرحله تصمیم و سپس اقدام ان

همیشه در حالت اماده باش زندگی کن و انتظار تغییر در زندگی را داشته باش و نگذارید حرفهای دیگران در شما تاثیر منفی بگذارد .

دستور اول :

اگر می خواهید از نگرانی بپرهیزید حساب هر روز راجداگانه نگهدارید و برای اینده جوش نخورید و هر روز را تا شما زندگی کنید.

دستور دوم:

هر گاه گرفتار مشکلی شدید فرمول زیررا به کار ببرید

الف: از خود بپرسید که بدترین عواقبش در صورت وقوع چه خواهد بود .

ب: خود را ذهنا برای ان بدترین عواقب اماده کنید

ج: ان وقت با ارامش خاطر در اصلاح ان بکوشید و بدانید با لاتر از سیاهی رنگی نیست

دستور سوم:

به خاطر بیاورید که با نگران شدن چه صدمه ای به سلامتی خود وارد می کنید و پیشه وری که نداند چگونه به جنگ نگرانی رود جوانمرگ خواهد شد .

همیشه واقع بین و حقیقت پذیر باش زیرا ناامیدی ممکن است چشم تو را از دید ان چه که در اطراف توست و تو به دنبالش می گردی بپوشاند وهمیشه بین فعالیت و خلاقیت تفاوتی حاکم است هر گاه برای انجام کاری و رسیدن به نتیجه ای تلاش کردی و تکرار و انتظار و به این نتیجه رسیدی که اوضاع کوچکتری تغییری نمی کند فورا اوضاع را ترک کن همیشه به اینکه ممکن است روزی تلاشت به نتیجه برسد امیدوار باش نه به یک معجزه .

اگر تغییر نکنی نا بود می شوی و هر گاه تصمیم گرفتی تصمیمیت را بلند و محکم بگو با کنا رگذاشتن ترس احساس رهایی می کنی تغییر کردن به موقع خیلی بهتر از تلاش برای واکنش نشان دادن و سازگاری در مقابل تغییر است همیشه فکر می کردم در کارم فقط باید هنگام بروز مشکلات به حل انها بپردازم در حالیکه باید با پیش بینی انها به انچه در اینده پیش می امد توجه می کردم .

هرگز به این فکر نکن که همیشه مرگ حق همسایه است

پنجاه در صد نگرانیها چون به مرحله تصمیم قطعی برسند از بین می روند و 40 در صد بقیه نیز در جریان اجرای تصمیم محو و نابود می شوند بنابراین 90 درصد نگرانیها با طی این چهار مرحله از بین می روند

1. دقیقا می نویسم که چه چیز باعث نگرانی من شده است

2. چه می توانم در این باره بکنم

3. تصمیم خود را می گیرم

4. بی درنگ ان تصمیم را اجرا می کنم

همیشه برای پیدا کردن بهترین راه حل برای مشکلات و نگرانیها نوشتن مطالب است (بنده شخصا نوشتن مشکلاتم را تجربه کرده ام )

وقتی که تصمیم گرفته شود و همان وقت به اجرا در بیاید کاملا مسئولیت و تشویش و اضطراب از عواقب را بر طرف می سازد .

سوال اول: برای چه نگرانم (سوال و جواب را بنویسید )

سوال دوم : چه می توانم در این باره بکنم (سوال و جواب را بنویسید )

سوال سوم : این کاریست که باید انجامش دهم (جواب را بنویس)

سوال چهارم: چه وقت شروع کنم (جواب را بنویس)

خواننده گرامی به امید اینکه این مطالب برایتان مفید واقع شود لطفا منتظر ارسال مطالب بعدی ما باشید . باتشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما می گذارید .

 

چگونه می توان پنجاه در صد نگرانی ها را از بین برد

این سوالات را از خود بپرسید و پاسخ دهید

1.مشکل من چیست ؟

2. علت و ریشه اش کدام است ؟

3. راه حلهای ممکن از چه قرارند ؟

4. کدام راه حل به نظر شما بهتر است ؟

همیشه قبل از تصمیم گیری بکوش تا اطلاعات لازم را در باره انچه پیش رو داری به دست اوری و بعد تصمیم گرفته و سریعا انجامش دهید . 

دستور اول: حقیقت و اصل نگرانی و مشکل خود را پیدا کنید .

دستور دوم:پس از مطالعه و دقت در مطالب اصلی و حقیقت مشکل نوبت تصمیم گیری می شود .

دستور سوم: چون تصمیم را از روی دقت گرفته اید فورا عمل کنید و نگرانی و دلهره از نتایج اینده اش را به دور اندازید .

برای اینکه حراکثر استفاده از این مطالب را داشته باشید باید دارای یک شرط اساسی باشید ان هم این که یک میل و اشتیاق فراوان به یاد گرفتن ، و یک تصمیم قوی به جلوگیری از نگرانی و اغاز زندگی نوین .

هر هفته پیشرفتی را که حاصل کرده اید از نظر بگذرانید و از خود بپرسید چه اشتباهی مرتکب شده اید و چه پیشرفتی به دست اورده اید و برای اینده چه چیزی فرا گرفته اید . دفتر یاد داشت روزانه داشته باشید که نشان دهد چگونه و چه موقع این دستورات را به کار بسته اید کارهای خوب و بد خود را اخر هر شب یادداشت کنید و انها را مورد بر رسی  قرار دهید .

چند سخن دوستانه

هیچ قدرتی به اندازه نوشتن به شما انگیزه و نیرو نمی دهد .

اجازه ندهید که کرمهای کوچک غصه شما را از پای در اورند .

.زندگی کوتاهتر از ان است که کوچک و بی اهمیت شمرده شود ..

انچه را که غیر قابل علاج است با مدارا تحمل کنید .

حوادث را ان طور که هست بپذیرید و خود را اماده سازید که همانطور قبول کنید زیرا پذیرش انچه که اتفاق می افتد اولین قدم در مغلوب کردن نتایج و مصائب و بد بختی هاست .

وقتی اتفاقی رخ داده و کاری که انجام شده و توتوان تغییر ان را نداری یا نمی توانی کاری انجام دهی پس فقط و فقط ان را بپذیر همان طور که هست نه همان طور که بوده .

بیاموزید که برای شیر ریخته و ماه گذشته زاری نکنید .

تسلیم شدن به وقایع و حوادث چاره ناپذیر،خود مهمترین توشه سفر زندگیست .

بدیهیست که حوادث و پیش امدها به تنهایی باعث خوشبختی و بد بختی ما نیستند بلکه شیوه واکنش نشان دادن ما در مقابل حوادث است که احساسات خوب یا بد در ما ایجاد می کند .

بشر می تواند تمام بد بختیها و بلایای جهان را با خونسردی تحمل کند شاید حتی تصور این نکته هم برای شما دشوار باشد ولی بر خلاف انچه فکر می کنید به قدری نیرو واستعداد نهفته در وجود شما هست که هر وقت بخواهید از انها استفاده کنید فورا ظاهر می شوند . شما بیش از انچه تصور می کنید صاحب قدرت می باشید فقط کافیست ان را بخواهی و صدا کنی و به ان ایمان و اعتقاد داشته باشی و به خودت اطمینان.

بدبختی و بینوایی این نیست که شخص کور باشد بلکه این است که نتواند کوری را تحمل کند .

برای مواجه شدن با طوفان، گرسنگی، استهزاوسوانح بایدهمان روشی را در پیش گرفت که حیوانات و درختان اختیار کرده اند .

برای تمام دردها و بیماریهای جهان یا درمان هست یا نیست اگر هست در طلبش به جان بکوش و اگر نیست تشویش به خود راه مده .

وقتی که نتوانستی با حوادث کنار بیایی انها را به حال خود بگذار تا خودشان حل شوند .

هر وقت با مشکلی روبه رو شوم اگر کاری از دستم بر اید فوری انجام می دهم و چنانچه نتوانم فراموشش کنم برای اینده هرگز نگران نمی شوم زیرا می دانم که هیچ بشری نمی تواند انچه را که در اینده اتفاق می افتد در حال حاضر در نظر مجسم کند عوامل بی شماری در اینده ما موثرند که نمی توان انها را معین کرد و اثرش را تخمین زد پس چرا بیهوده نگران شوم .

روش دفع ضرر

هر گاه خواستید ارزش برای چیز کم قیمتی قائل شوید فورا جلوی خود را گرفته و این سه سوال را ازخود بپرسید

1. تا چه اندازه این چیزی که مرا نگران ساخته برای من حقیقتا ارزش دارد ؟

2. در چه موقعی می توانیم شیوه دفع ضرر را در جلو گیری از نگرانی های خود به کار برده و فراموش کنیم ؟

3. چقدر برای این سود باید پرداخت ؟ ایا بیشتر از ارزش ان پرداخته ایم؟

خاک اره را اره نکنید

در این دنیا تنها یک راه برای استفاده از گذشته وجود دارد و ان این است که با خونسردی خطاهای سابق خود را تجزیه و تحلیل کنیم و از انها عبرت بگیریم و فراموششان سازیم.

وقتی شما در باره چیزهای گذشته و از بین رفته نگران می شوید مثل این است که سعی کنید خاک اره را اره کنید .

افکار ما معرف شخصیت ماست و طرز تفکر ما عامل مجهولیست که سر نو.شت ما را تعیین می کند زندگی ساخته افکار ماست .

اگرما افکار خوشی به مغز خود راه دهیم به طور یقین خوشبخت خواهیم بود بر عکس اگر خود را تسلیم افکار پریشان و بیچاره کننده نماییم دچار پریشانی و بد بختی خواهیم شد .اگر دائم به فکر بدبختیهای خود باشیم دیگران از ما دوری و اجتناب خواهند کرد .

شما ان طوری که تصور می کنید هستید ،نیستید بلکه ان طوری که فکر می کنید هستید .

من نمی گویم که شما نسبت به تمام مسائل زندگی خود بی توجه باشید خیر بد بختانه زندگی به این سادگی ها نیست انچه من توصیه می کنم این است که در مورد مسائل زندگی به جای پیش گرفتن رویه منفی یک حالت فکری مثبت داشته باشیم .لازم است که ما به مشکلات خود توجه داشته باشیم ولی نه انکه نگران شویم .

فرق بین توجه داشتن و نگران شدن

توجه یعنی این که شخص با علاقه مندی مشکلات خود را درک کند و با ارامش و خونسردی در رفع انها اقدام کند .

نگرانی یعنی بیهوده و دیوانه وار دور خود چرخیدن و حاصلی نبردن .

بشریت ان قدری که از فکر حوادث ناراحت می شود از خود ان حوادث زحمت نمی بیند .

ما نمی توانیم تنها از راه گرفتن تصمیم احساست خود را عوض کنیم بلکه می توانیم اعمال خو.د را تغییر بدهیم وقتی که عمل ما تغییر کرد احساسات ما نیز تغییر خواهد کرد .

بشر همچنان که فکر و اندیشه خود را در مورد اشیا و اشخاص دیگری تغییرمی دهد متوجه خواهد شد که ان اشیا و اشخاص نیز نسبت به او تغییر رویه داده اند هنگامیکه ادمی تغییر اساسی در طرز تفکر خود بدهد از تحول سریعی که در زندگی او به وجود می اید متعجب خواهد شد .نیروی توانایی که سرنوشت ما را تعیین می کند در خود ماست و تمام اعمال بشر نتیجه مستقیم افکار اوست .

 

برنامه ای فقط برای امروز

1. فقط برای امروز شاد خواهم بود اغلب اشخاص همانقدر شاد هستند که فکرا برای قبولش اماده شده اند .

2. فقط برای امروز خواهم کوشید که خود را با انچه هست سازگاری دهم و نمی کوشم که همه را طبق میل و ارزوی خود سازم . در امور خانوادگی و اداری همواره با خود سازش خواهم کرد.

3. فقط برای امروزدر فکر سلامتی خود بوده و با تمرینهای مفید ان را پرورش می دهم به بدن خود توجه خواهم کرد و دقیقه ای در مواظبت از ان سستی نخواهم کرد.تا چون ماشینی اوامر مرا اطاعت کند .

4. فقط برای امروزدر تقویت مغز خود خواهم کوشید و مطالب مفیدی یاد خواهم گرفت و ان چیزهایی را مطالعه خواهم کرد که به کوشش، تفکروتمرکز افکار نیازمند است .

5. فقط برای امروزبرای تقویت روح یک کار مطابق میل خود و کار مخالف ان انجام می دهم .

6. فقط برای امروز با همه توافق نظر حاصل کرده و لب به انتقاد نمی گشایم ،ارام صحبت خواهم کرد و با همه مهربان و مودب خواهم بود .

7. فقط برای امروز می کوشم که برای یک روز زندگی کنم و دیگر یا چیزهایی که ممکن است در فردا اتفاق بیفتد کاری نخواهم داشت .

8. فقط برای امروز خود برنامه ای تهیه می کنم که اوقات خود را چگونه بگذرانم و دیگر تصمیمات عجولانه نمی گیرم .

9. فقط برای امروز نیم ساعت از وقت خود را با خدای خود خلوت می کنم و اسرار خود را نزد او باز گو می کنم .

10.  فقط برای امروز ترس را از خود دور می کنم .مخصوصا از خوشحال بودن و از زیبایی بهره مند شدن عاشق شدن و طرف عشق دیگری قرار گرفتن ترسی نخواهم داشت .

هرگز به دنبال تلافی نروید

دشمن خود را دوست بدار. حالا اگر شما نمی توانید دشمن خود را دوست بدارید دست کم خودتان را دوست بدارید که نگذارید دشمنان شما بر خوشی و سعادت و زیبایی شما مسلط گردند و ان را تحت قدرت خود گیرند شکسپیر در این زمینه می گوید کوره را برای دشمنان خود انقدر گرم نکن که حرارت ان خودت را بسوزاند .

اگر کسی بدی بکند یا مال شما را بدزدد اهمیتی ندارد فراموش نکردن و دائما به خاطر اوردن ان است که شما را ناراحت می کند .

هیچ کس نمی تواند مارا خوار و کوچک کند یا ارامش خاطر ما را برهم زند مگر انکه خودمان وسایل این کار را برای او فراهم کرده باشیم .

از ناسپاسی نرنجید

همیشه طبیعت ناسپاس است و به طور یقین در تمام زندگی ما تغییری در ان پیدا نمی شود پس چرا ان را قبول نکنیم ؟

باید در نظر داشته باشیم که برای این که کودکان خود را حق شناس بار اوریم لازم است خودمان حق شناس باشیم به یاد داشته باشیم که بچه های کوچک گوشهای بزرگ دارند.

همشیه نعمتهایی را که داراهستید بشمارید نه محرومیتهای خودرا .

خودتان را بشناسید و از تقلید خود داری کنید

همیشه اصرار و پا فشاری می کردم که بچه هایم ان طور که خودشان هستند رفتار کنند و به انچه ممکن بود پیش اید اهمیتی نمی دادم هر چه پیش اید خوش اید و همیشه ان طوری که خودتان هستید باشید .

هیچ کس بیچاره تر از شخصی نیست که بخواهد کسی یا چیز ی غیر از انچه خود چه از نظر جسمی و یا از نظر روانی هست بشود  .

من و شما صاحب همین نیروها و استعدادها می باشیم پس خوب است بیاییم این فکر غلط را که چرا مثل دیگران نیستیم به دوراندازیم شما در این جهان فرد تازه و بی مانندی هستید که از اغاز خلقت بشر تا کنون کسی درست مثل شما نبوده و نیست و در هیچ عهد و دوره دیگری انسانی شبیه شما قدم به این دنیا نخواهد گذاشت .

شما هر کاری بکنید همان هستید که از ابتدا بوده اید به خوبی باید این باغ کوچک خود را حاصل خیز کرده و در ان زراعت کنید .

همان نیروو استعداد و شناختی را که از خود داری شکوفا کن و از ان لذت ببر و راضی باش که خوشنودی در همین است.

وقتی لیموترشی را بر می دارید از ان لیموناد شیرینی درست کنید

از پشت نرده های زندان دو نفر به خارج نگاه کردند یکی گل و لای را دید و ان دیگری ستارگان درخشان را .

مهمترین چیز در زندگی این نیست که انسان از منابع خود فایده بر گیرد این کار از دست هر احمقی نیز بر می اید بلکه انچه واقعا قابل اهمیت می باشد استفاده بردن از ضرر می باشد این کار احتیاج به هوش زیادی دارد و فرق بین مرد عاقل و احمق را نمایان می سازد .

کار خوبی که برای دیگران انجام می دهید وظیفه و تکلیف نیست یک نوع لذت است زیرا به تندرستی و نشاط فکری شما می افزاید . حتی تعریف از دیگران یا ابراز علاقه کردن به امور دیگران انها را غرق شادی و خوشنودی می سازد .

انچه مردم از ما می خواهند کمی توجه و علاقه مندیست .

انسان اگر فقط در فکر خودش باشد چندان از زندگی استفاده نخواهد برد و فرد بیچاره و در مانده ای خواهد بود اگر کسی خود را در خدمت دیگران فراموش کند لذت واقعی زندگی را درک خواهد کرد .

هرگز به دنبال تلافی و مقابله به مثل با دشمنان خود نباشید چون در ان صورت به خودتان بیشترا ز انان اسیب خواهید رسانید .

حتی یک دقیقه از عمر خود را در باره کسانی که دوستشان ندارید تلف نکنید .

به جای عصبانی شدن از ناسپاسی دیگران انتظار داشته باشید ، به خاطر بسپارید که تنها راه به دست اوردن خوشبختی این است که توقع حق شناسی و تشکر نداشته باشید بلکه خوبی را فقط به خاطر لذتی که دارد در حق دیگران بکنید .

از دیگران تقلید نکنید خود را بشناسید و سعی کنید خودتان باشید .نگرانی و غم وغصه را با خوشحال کردن دیگران فراموش کنید زیرا هنگامیکه شما نسبت به دیگران خوبی می کنید بیش از همه به خودتان خوبی کرده اید .

خواص خربزه و موز

خواص خربزه

خر بزه بیش از غذا بدن را می شوید و بیماری را از بدن ریشه کن می کند وجود فسفر و کلسیم در این میوه درتقویت اعصاب و سلولهای مغزی عضلات و تکمیل استخوان بندی موثر است برای تسکین درد و تورم چشم به کار می رود.انداختن مقداری پوست تمیز خربزه در دیگ باعث زود پختن گوشت وحبوبات می شود اگر گوشت خربزه را له کنید و به صورت مرهمی روی سوختگیهای سطحی پوست بدن بگذارید ان را معالجه می کند . برای رفع لکهای صورت و کک و مک بسیار موثر است برای این منظور باید تخم خشک خربزه را بدون پوست گرفتن مجموعا کوبیده و ان را خمیر کنید سپس به شکل ضماد بر روی پوست قرار دهید و این عمل را تا رفع لکه ها لا اقل روزی یک مرتبه تکرار کنید .

به هضم غذا کمک می کند و رو دل را رفع می نماید خوردن ان برای افرادی که سل ریوی کم خونی و یرقان دارند مفید است و در درمان بیماریهای سنگ کلیه و مثانه بسیار موثر است . شیر مادر را زیاد می کند .

خواص موز

از مصرف موزهای سبز و کال و کهنه و سیاه خود داری کنید و موز را ناشتا نخورید . موز را کاملا بجوید تا باعث نا راحتی شما نشود .

برای زیبایی چهره و نیکو ساختن رنگ رخسار و برطرف شدن لکه های سیاه پوست می توانید موز پوست گرفته را با اب تخم خربزه مخلوط کرده و بر روی صورت و یا لکه های پوستی بمالید .

برای التیام و خشکاندن زخمها و جلوگیری از خونریزی مفید است برای این منظور باید پوست موز را سوزانده و گرده سوخته ان را بر زخمها بپاشید و در درمان ترک پا از این خاکستر می توانید استفاده کنید. خارش بدن را تسکین می دهد . برا ی این منظور باید گوشت موز را نرم کوبیده و و با مقدار مساوی سرکه و ابلیمو مخلوط نموده و د رمحل خارش بمالید این ضماد برای کچلی و شوره سر نیز مناسب است .

بیمارانی که درد کلیه و درد مفاصل دارند توصیه می شود که خوردن موز را فراموش نکنند . نیروی بدنی مادران بارداررا افزایش می دهد و مانع از سقط جنین می شود .

sms

بلوتوث قلبت رو روشن کن می خوام کل وجودم رو واست سند کنم .......... هه هه ویروس داشت الان میمیری ....!!!!

به یکی میگن با شیشه جمله بساز میگه ساعت شیشه.

ازپنگوئن می پرسن چه آرزویی داری میگه آرزو دارم یکبار  با دوستام عکس رنگی بندازم.

یارو می بینه همه موبایل دارن جز خودش یک کاغذ لوله می کنه می بنده به کمرش میره پیش دوستاش می پرسن اینچیه می گه بازم فکس امد.

به تر که می گن یک موجود نام ببر میگه :یخ.میگن یخ که موجود نیست میگه:چرا!همه جا نوشتن یخ موجود است.

یه بارتویک قلک قرص اکس میندازن توهم می زنه به همه وام میده.

می دونید آرزوی یک موتور سیکلت چیه ؟یک خورجینه چاق وچله ست که دو شکم پاره ویک کمر شکسته داره.

یه روز یه آقایی با رفیقش میره دزدی رفیقش می پرسه بابا تو چقدر بی سرو صدایی طرف میگه اجله نکن صداش فردا در میاد.

باتمام این تفاسیر باز هم دوستت دارم عزیزم.تازه فهمیدم تو همونی که من می خواستم . دیگه تو این راهها تنها نیستم چون همیشه تو با منی.لاستیک دنا...........

به ترکه میگن با سوئیس جمله بسازمیگه:تو مثل اینکه داری از منگل بودن من سوئیستفاده می کنی ها.

 

خسته ام

خسته ام

خسته‌ام ، خسته از این دنیا‌ی سیاه و سفیدِ

قلبم و مردمانی که خاکستری را نمی‌شناسند ،

آبی آسمان را نمی‌بینند

و بر سبز سبزه‌ها می‌خندد

از دل‌بسته ‌گی‌هایی با رنگ عشق

با نام عشق و با هر چه دروغین است از عشق

از این چشم‌های پر دروغ که پیشه‌ ِ‌شان فریب است

و رسمشان نیرنگ خسته‌ام

خسته از انتظار بیهوده

خسته از نیامدن‌ها و رفتن‌ها و حتی از ماندن‌ها

مثل همیشه آخر حرفِ، حرف آخرم را با بغض میخوانم

عمریست لبخندهای لاغر خود را...

در دل ذخیره میکنم

باشد برای روز مبادا

اما درصفحه تقویم روزی به نام روز مبادا نیست

نمی خواهم

آخرین ورق دفتر خاطرات تو باشم

که پاره میشوم

پاییز که بیاید و

تو نباشی سوار بر بادها

سرگردان در کوچه ها

باید

به دنبال کدام

خانه خود باشم ....

پشیمان نیستم ...

پشیمان نیستم ...

من به این تسلیم می اندیشم

این تسلیم دردآلود

من صلیب سرنوشتم را

بر فراز تپه های قتلگاه خویش بوسیدم

گوش کن

به صدای دوردست من

در مه سنگین سحرگاهی

و مرا در سکوت آینه ها بنگر

که چگونه باز با ته مانده های دستهایم

عمق تاریک تمام خوابها را لمس می سازم

و دلم را خالکوبی می کنم

چون لکه ای خونین

بر سعادتهای معصومانه هستی

من پشیمان نیستم

من پشیمان نیستم

تو سکوت می کنی و من از تکرار مداوم

واژه ی سکوت سردم می شود!

 و صدای سوزناک باد را بر صحرای برهوت دلم میشنوم

می گویند : ((سکوت نشانِ رضاست )) ...

خوب میدانم که سکوت تو از رضای دلت نیست

می دانم ؛ عادت می کنم ،

به سکوت سرد تو هم عادت می کنم

نمی دانم خوب است یا بد؟!

زود عادت کردنم را می گویم !

یکی می گفت:

(( تو وانمود میکنی که زودتر از آنچه که باید عادت کرده ای ))

میبینی؟!

چه روزگار عجیبی شده !

فکر میکنند که تو را بهتر از خودت میشناسند !

چه اهمیت دارد؟

بگذار هر جور که دلشان می خواهد فکر کنند ...

بگذار گنگ و گیجم بدانند و گمان کنند که عاشق شده ام

بگذار هی پند و اندرز به هم ببافنند و برایم نسخه بپیچند

من هم این کنار ایستاده ام و آرام می خندم

و در جواب تمام حرفهایشان سر تایید تکان می دهم

می بینی؟ چه روزگار عجیبی شده !
دلم می خواهد نامه بنویسم

دلم می خواهد برای مسافر جاده های دور نامه بنویسم .

با اینکه خوب می دانم دیگر هیچ نامه ای به مقصد نمی رسد

اما باز دلم می خواهد بنویسم

ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور ...

دلم می خواد بنویسم ، حال همه ی ما خوب است

و بدانم که مسافر من باور نمی کند ...

ای مسافر جاده های دور

می خواستم که دیگر هیچگاه از تو ننویسم ...

می خواستم در تو در توی ذهنم گمت کنم

آنچنان که هیچگاه پیدا نشوی .

گمان کنم شاهراهی از ذهنم به دلم کشیده شده

که تو هر وقت بخواهی حوالی دلم  اتراق می کنی

دیروز کسی میگفت ،صدایم غم دارد

میگفت: صدایم هم مثل دستانم میلرزد

میگفت: احساسش به او گفته که حال این روزهای من خوب نیست

میگفت : احساسش دروغگو نیست

احساس!

چه واژه ی لطیفی ...

ببینم؟

مگر راهی هست از دل من به دل دیگران ؟

نه گمان نمیکنم

این دروغ است که گویند به دل ره است دل را

دل من ز غصه خون شد ، دل تو خبر ندارد

. یادت می آید گفته بودم که می خواهم به ساز دلم برقصم ؟

گفته بودم که صندوقچه ی قدیمی را باز می کنم

گفتم که می خواهم

و پیشتر شنیده بودم که خواستن توانستن است

هنوز هم می خواهم...

و بعدِ همین خواستن بود که چشم باز کردم

من که تا قبل از امروز هیچ جاده ی نا آشنایی را پیش رو نداشتم

و دچار روزمره گی های هر روزه ام بودم

و جز یک دو بن بست خلوت راه به جایی نداشتم

امروز اما چند راه نا آشنا

پیش رویم میبینم و امید ...

امید به بودن

امید به خوب بودن

امید به اینکه یکی از این راهها را بر میگزینم

و به دنبال کورسویی که از دور دستها پیداست

مقصد نهایی را می یابم

اما نمیدانم از چه حال کودکی را دارم

که راه رفتن را تازه آموخته است

و نمیداند که باید به کدام راه قدم بگذارد

که صدایی از پشت سر نگویدش ...نه!

خدا را چه دیده ای مسافر جاده های دور !

شاید میان راه جایی حوالی

شقایق های کوهپایه های دور

در کنار بید مجنون نشستیم و

خستگی راه را از تن بدر بردیم

به کنار بید مجنون که برسیم دیگر تنها نیستیم ...

گفتگوی میان راه بهتر است از تماشای باران

توی راه از پوزش پروانه سخن می گوییم

توی راه خوابهامان را برای بابونه های دره ی دور تعریف میکنیم

باران هم که بیاید

هی خیس از خنده های دور از آدمی، میخندیم،

بعد هم به راهی میرویم که سهم ترانه و تبسم است.

مشکلی پیش نمی آید

مشکلی پیش نمی آید

فواید صلوات

5.یک صلوات برابر است با ده هزار صلوات

شخصی نزد سلطان محمود سبکتکین رفت وگفت مدتی بود که می خواستم رسوا خدارادر خواب ببینم وغم خود رابرایش بازگو کنم که سعادت مساعدت نمود ودر شب گذشته به این دولت رسیدم وجمال با کمال آن حضرت را درخواب دیدم وگفتم: یارسول الله هزار درهم قرض دارم وبرای اداء آن قادر نیستم می ترسم اجل برسد وآن قرض در گردن من بماند ،آن حضرت فرمود : برو نزد محمود سبکتکین وآن مبلغ را از آن بستان،عرض کردم شاید حرف مرا باور نکند وطلب نشان کردم .فرمود :به او بگو که به آن نشان که در اول شب سی هزار مرتبه برمن صلوات می فرستد ودر آخر شب سی هزارصلوات دیگر بر من می فرستد،سلطان محمود از شنیدن این خواب به گریه آمد و تصدیق کرد و قزض اورا اداء کرد وهزار درهم دیگرنیزبه او داد اطرافیان سلطان تعجب کردند وگفتند :ای سلطان حر ف های این مرد را چگونه تصدیق می کنی وحال آنکه ما در اول شب وآخر شب با تو هستیم ونمیبینیم که به فرستادن صلوات مشغول باشی واگر کسی در تمام اوقات شبانه روز به فرستادن صلوات مشغول باشد ،نمی تواند شست هزار صلوات بفرستد.

سلطان محمود گفت:من از الما شنیده ام کههر کهیک بار این صلوات را بفرستد

گویا چنانچه ده هزار صلوات فرستاده است ومن در اول شب سه مرتبه ودر آخر شب نیز سه مرتبه این صلوات را می خوانم .پس این شخص که پیغام آن حضرت را آورده درست وراست می گوید واین گریه ی من از شادی است .

این صلوات چنین است :

(اَللهُمَ صَلِ عَلی سَیِِدَنا وَنَبِینا مُحَمَدٍ وَ آلِه مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوانِ وَتَعاقُبَ الْعَصران

وَکَرالْجَدیدانِ وَاسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَبَلَغْ روحَهُ وَارواحَ اَهْلِ بَیتِهِ مِنیَ الْتَحیَهِ وَالْسَلامْ)

خدایا درود فرست بر مولا ی ما وپیامبر ما محمد وخاندانش تا آنگاه که روز و شب می آیند ومی روند، وبامدادوشامگاه پی در پی می شوند،وروزان وشبان به دنبال هم می رسند وآندو ستاره یقطبی کوچک وبزرگ روی می آورند ؛ وروان او وخاندانش رااز سوی من درود وسلام برسان.

منبع:املی طوسی

6.محاسبه ی ثواب صلوات

رسول خدا (ص) می فرماید:ددرمعراج ملکی را دیدم که هزارهزار(یعنی یک ملیون )دست دارد وهر دستی هزارهزارانگشت داردوهرانگشتی هزارهزاربند دارد.آن ملک گفت من حساب دانه های قطرات باران را می دانم که چندتادر دریا وچند تادر صحرا می بارد.ولی حسابی است که مناز محاسبه ی آن اجزم .رسول خدا فرمود:چیست؟عرض کرد:هرگاه جماعتی از امت توبا هم باشندوبا هم بر تو صلوات بفرستند،من از محاسبه ی صواب صلوات عاجزم.

منبع:اصول کافی

جک خوب

ترکه میگن برو جلو ماشین ببین راهنما کار می کنه میره میگه : نه آره نه آره نه..

یه بار یه اصفهانیه داشته با خانوادش از جلوی رستوران رد میشده بوی خوب غذا رو احساس می کنن. به بچه هاش میگه بچا اگه بچای خوبی باشین یه دفه دیگه هم از اینجا رددون می کونم.

ترکه از یه پسره می‌پرسه بچه کجایی؟ میگه بچه امام حسین. ترکه میزنه زیر گریه و پسره رو بغل می‌کنه میگه علی اصغر چه بزرگ شدی