هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

فواید صلوات

5.یک صلوات برابر است با ده هزار صلوات

شخصی نزد سلطان محمود سبکتکین رفت وگفت مدتی بود که می خواستم رسوا خدارادر خواب ببینم وغم خود رابرایش بازگو کنم که سعادت مساعدت نمود ودر شب گذشته به این دولت رسیدم وجمال با کمال آن حضرت را درخواب دیدم وگفتم: یارسول الله هزار درهم قرض دارم وبرای اداء آن قادر نیستم می ترسم اجل برسد وآن قرض در گردن من بماند ،آن حضرت فرمود : برو نزد محمود سبکتکین وآن مبلغ را از آن بستان،عرض کردم شاید حرف مرا باور نکند وطلب نشان کردم .فرمود :به او بگو که به آن نشان که در اول شب سی هزار مرتبه برمن صلوات می فرستد ودر آخر شب سی هزارصلوات دیگر بر من می فرستد،سلطان محمود از شنیدن این خواب به گریه آمد و تصدیق کرد و قزض اورا اداء کرد وهزار درهم دیگرنیزبه او داد اطرافیان سلطان تعجب کردند وگفتند :ای سلطان حر ف های این مرد را چگونه تصدیق می کنی وحال آنکه ما در اول شب وآخر شب با تو هستیم ونمیبینیم که به فرستادن صلوات مشغول باشی واگر کسی در تمام اوقات شبانه روز به فرستادن صلوات مشغول باشد ،نمی تواند شست هزار صلوات بفرستد.

سلطان محمود گفت:من از الما شنیده ام کههر کهیک بار این صلوات را بفرستد

گویا چنانچه ده هزار صلوات فرستاده است ومن در اول شب سه مرتبه ودر آخر شب نیز سه مرتبه این صلوات را می خوانم .پس این شخص که پیغام آن حضرت را آورده درست وراست می گوید واین گریه ی من از شادی است .

این صلوات چنین است :

(اَللهُمَ صَلِ عَلی سَیِِدَنا وَنَبِینا مُحَمَدٍ وَ آلِه مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوانِ وَتَعاقُبَ الْعَصران

وَکَرالْجَدیدانِ وَاسْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَبَلَغْ روحَهُ وَارواحَ اَهْلِ بَیتِهِ مِنیَ الْتَحیَهِ وَالْسَلامْ)

خدایا درود فرست بر مولا ی ما وپیامبر ما محمد وخاندانش تا آنگاه که روز و شب می آیند ومی روند، وبامدادوشامگاه پی در پی می شوند،وروزان وشبان به دنبال هم می رسند وآندو ستاره یقطبی کوچک وبزرگ روی می آورند ؛ وروان او وخاندانش رااز سوی من درود وسلام برسان.

منبع:املی طوسی

6.محاسبه ی ثواب صلوات

رسول خدا (ص) می فرماید:ددرمعراج ملکی را دیدم که هزارهزار(یعنی یک ملیون )دست دارد وهر دستی هزارهزارانگشت داردوهرانگشتی هزارهزاربند دارد.آن ملک گفت من حساب دانه های قطرات باران را می دانم که چندتادر دریا وچند تادر صحرا می بارد.ولی حسابی است که مناز محاسبه ی آن اجزم .رسول خدا فرمود:چیست؟عرض کرد:هرگاه جماعتی از امت توبا هم باشندوبا هم بر تو صلوات بفرستند،من از محاسبه ی صواب صلوات عاجزم.

منبع:اصول کافی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد