هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

چگونه دل مردها را ببریم

با اینکه خودم مردم ولی........

چگونه دل مردها را ببریم

خانمها ، بانوان، سرکاران علیه:
وقتی در صف شیر مردم جایشان را به شما نمی دهند؟ وقتی کرایه تاکسی را می دهید راننده نمی گوید قابلی نداره؟ وقتی لبخند می زنید بچه های کوچیک از ترس قیافه شما گریه می کنند ؟ آیا وقتی به زیبایی فکر می کنید همان زمانی است که به خودتان فکر نمی کنید؟اگر می خواهید وقتی پلک میزنید مردان در خاک و خون غوطه ور شوند، اگر می خواهید وقتی با آنها صحبت می کنید خود را تکه تکه کنند، اگر می خواهید وقتی به آنها لبخند میزنید از کت خود یه چرخ گوشت در آورند و خود را چرخ کنند ......
به نکات زیر بی زحمت کمی دقت کنین تا شاید فرجی بشه



در باب ادای جملات:
در ادای جملات و واژه ها دقت خاصی مبذول فرمایید. به طور مثال اول هر جمله از واژه
( آخی ) استفاده کنید.
حتی المقدور واژه های پایانی جمله را کمی بیشتر از حد معمول بکشید به طور مثال:
(فردا می بینم………… ……… .ت)
اشوه فراموش نشه هاااا
سعی کنید ریتم پلک زدنتان را با میزان هجاهای جمله تان هماهنگ کنید مثلا در جمله
“من به فلان چیز علاقه دارم” برای “من” یک پلک و برای “به فلان چیز علاقه دارم” 9عدد پلک بزنید.
لفا امتحان کردنو بزارین واسه بعد بزارین ادامه درسو بدم


در باب خوردن غذا:
در حین خوردن بایستی بسیار جلب توجه کنید برای این کار جسم خوردنی را از انتها با دو انگشت اشاره و شست گرفته و پیش از فرو بردن کامل در دهان جسم ر با لبها بازی دهید(میدونم نمیتونی جلوی شیکمتو بگیری و میخوای همشو یه جا بزاری دهنت حالا این دفه رو کم کم بخور)
غذا را به نحوی بجوید که لبها به طور یکی در میان غنچه گردد.



در باب راه رفتن:
سعی کنید تق تق پاشنه کفشتان به گونه ای تنظیم گردد که یک ملودی عاشقانه را برای مخاطب تداعی کند.
هیچگاه فاصله ما بین قدمهایتان از دو سانتیمتر تجاوز نکند هر جند عجله داشته باشید.


در باب لبخند زدن:
آداب لبخند زدن مستقیما  بستگی به وضعیت دندانهایتان دارد اگر دندانهایتان کج و معوج، لک لک، فاصله دار و دارای سایر نا هنجاریها است(که متاسفانه یا خوشبختانه اکثر خانوما همین وضع رو دارن) …….. تبسمی کفایت میکند
اگر دندان کناری خود را طلا کرده اید از همان طرف بخندید
اگر اصولا دندانی در کار نیست به گونه ای چشمان را خمار کنید که کار لبخند را میکند



در باب ورود به کلاس:
هنگامی وارد کلاس شوید که حداقل یک ربع ساعت از شروع آن گذشته و همه دانشجویان سر کلاس حاضر باشند.
به قول خودتون هر جا دیر بری کلاس داره
موقع نشستن دورترین و سختترین صندلی را برای نشستن انتخاب کنید تا حسابی رسیدن به صندلی مورد نظر طول بکشد سپس ده دقیقه وقت به جمع و جور کردن مانتو اختصاص بدید
بهتر است همگام ورود به کلاس کاور گیتاری ولو خالی روی دوشتان حمل شود


بدون شک تمرین مستمر نقش مهمی را در موفقیت شما بازی میکند .اگر پس از شش ماه متدهای فوق پاسخگو نبود بهتر است مخاطبین خود را تغییر دهید

 

 

 

عشق واقعی

عشق اینه... این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده است.
شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد.خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین ان مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش کوفته شده است.
دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد .وقتی میخ را بررسی کرد تعجب کرد این میخ ده سال پیش هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!!
چه اتفاقی افتاده؟
مارمولک ده سال در چنین موقعیتی زنده مونده !!!در یک قسمت تاریک بدون حرکت.
چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است.
متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد.
تو این مدت چکار می کرده؟چگونه و چی می خورده؟
همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر با غذایی در دهانش ظاهر شد .!!!
مرد شدیدا منقلب شد.
ده سال مراقبت. چه عشقی ! چه عشق قشنگی!!!
اگر موجود به این کوچکی بتواند عشق به این بزرگی داشته باشد پس تصور کنید ما تا چه حدی می
توانیم عاشق شویم اگر سعی کنیم

معذرت

سلام

من رو ببخشید من حدود 2ماه که هیچ پستی نزاشتم چون من آشخور شدم و این دو ماه  تو شهر یزد آموزشی بودم وبعد از دو ماه این اولین باری که پشت کامپیوتر نشستم ودارم مطلب می نویسم  خیلی سخت بود من 10کیلو وزن کم کردم و حدودا هر اطلاعاتی که توی مغزم داشتم نصفش پریده و فقط الان خوب رژه رفتن رو بلدم وبس.خوب امیدوارم که من رو بخشیده باشین و این هم اولین پست من بعد از دو ماه.

منم سرباز،سرباز وظیفه

 جناب سروان نزن قلبم ضعیفه

جناب سروان نزن شاید بمیرم

تمام دخترا برام ماتم بگیرن

از آن روزی که سربازی بپا شد

ستم بر ما نشد بر دخترا شد

نه1ماه و نه 2ماه نه 10ماه

چطور طاقت بیارم 18 ماه

به صف کردن تراشیدن سرم را

لباس آشخوری کردن تنم را

لباس آشخوری رنگش همینه

نه غصه نخور دنیا همینه

به صحرا می رویم با کوله پشتی

غذای من شده یک نان خشکی

گروهبان ها مرا بیچاره کردن

لباس شخصی ام را پاره کردن

مسلسل را گذاشتم بر سر سنگ

چطور طاقت بیارم با دل تنگ

مسلسل را گذاشتم بر سر سنگ

نشستم گریه کردم با دل تنگ

نوشتم نامه ای با برگ چایی

کلاغ پر می روم مادر کجای

نوشتم نامه ای با برگ نیلی

شدم سرباز وگشتم از وطن دور

بسوزد آنکه سربازی بپا کرد

تمام مادران را چشم براه کرد

لباس خاکیم رنگ زمینه

برادر غم مخور دنیا همینه

به صحرا می روم با چند تا افسر

برای خواندن درس مسلسل

مسلسل من غریبم یاورم باش

بجای مادرم غم پرورم باش

شاعر: سرباز وظیفه