هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

چرا؟ گناه

 سلام

چند وقتی هست که می خوام کمی بنویسم ولی حال و حوسله ای برام نمونده نمی دونم از کجا شروع کنم یا درباره ی چی بنویسم و میدونم که خیلیا وقت وحوسله ی خوندن این مطالب رو ندارن ولی وینویسم که شاید خالی شم.

میدونید ادمها بعضی وقتها دلشون از خودشون پره من هم اینجوریم دلم از کارها وگناه های خودم پره بیایید برای همدیگه دعا کنیم.

یه سوال دارم حفظ ابرو مهمه یا انجام گناه؟ من میگم بعضی وقتها حفظ ابرو مهمتره چون چند وقت پیش تو تلویزیون دیدم که عالمی میگفت هیچ کس حق نداره ابروی خودش ویا دیگرون رو ببره چون ابرو متعلق به خداست و میگفت نباید اجازه داد که حتی پدر ومادر هم این کار رو با فرزنداشون کنند. بعدا بازم مینویسم.

عیییییییییییید

عید بر ای چه کسایی نیست. 

سلام  

چند هفته ای  میشه که موقع خواب فکرای عجیب غریبی به سرم میزنه و 

 

 حوس میکنم که چیزایی بنویسم ولی فرداش که از خواب بلند میشم یا وقت  

 

نمیشه ویا اینکه یادم میره امروز غروب تو شهر ما برف خوبی اومد و من هم  

 

بیکار بودم پیش خودم گفتم که چند خطی بنویسم.

 

 اما موضوعی که در اول نوشتم ( عید برای چه کسانی نیست) . چند ماه پیش  

 

یه فیلمی رو برای من آوردن به نام ( تهران طهران یا طهران تهران) من زیاد فیلم  

 

نگاه نمی کنم ول این فیلم رو فکر کنم توی 4 روز تماشا کردم اونهایی که این  

 

فیلم رو دیدن میدونن موضوع فیلم درباره ی چیه ولی ااین رو برای اونایی میگم  

 

که فیلم رو ندیدن.

 

 موضوع از این قراره فیلم از سفره ی هفت سین یک خانواده ی چهار نفری  

 

شروع میشه که دقیقا یک دقیقه مونده به تحویل سال نو و وقتی که خانواده دور  

 

سفره منتظرند به یکباره بر اثر بارش بارون سقف خونه وسط سفره ی هفت  

 

سین خراب میشه و تمام خونرو اب بر میداره خلاصه خانواده چهار نفری مجبور  

 

میشن عید اونسال رو با تور تهران گردی همراه چند تا از کهنسالهای خر پول که  

 

توی یه خانه سالمندان مجلل با هم زندگی می کردند سر کنند وشبها رو هم  

 

اونجا با اونها می موندن و نهایتا هم خونشون رو مسئول خانه سالمندان که ادم  

 

خیری بود براشون درست کرد.

 

 

توی این فیلم وقتی که این جمعیت توی خیابونهای شهر در روز اول عید دارن  

 

چرخ میزنن و براحتی توی اتوبوس نشستن و نویسنده ی فیلم داره سعی 

میکنه  

 

 که این خانواده ی چهار نفری رو بد بخت نشون بده خارج از جو فیلم وبازیگر ها  

 

کنار خیابون یه سوپور شهرداری رو میبینیم که داره روز اول عید با سن زیادش  

 

کار میکنه بله رفیقا اون آدم که داره روز اول عید با سن زیادش خیابون های  

 

شهری رو که ما کثیفش میکنیم رو جارو میزنه عید برای اون نیست البته  

 

همیشه افراد زیادی قربانی ماها میشن تا به ما خوش بگذره . دعا کنیم که در  

 

سال جدید خدا توانایی انجام کارهای بدر بخور رو به ما بده.

دلنوشته

سلام

امروز دوباره میخام یکمی بنویسم ودر و دلهام رو با شما در میون بزارم وکمی سبک بشم.شاید با خودتون بگید که چرا نمیری با کسی صحبت کنی که سبک بشی؟میدونید آدم این روزها نمیتونه به سایه ی خودشم اعتماد کنه یا نه اصلا همه اونقدر مشکل دارن که کسی وقت نمی کنه به در دلهای من گوش کنه میدونم شما هم فارق از این مشکلات نیستید ولی گفتم که مینویسم تا سبک شم.

خوب زمونه خیلی بدیه من هفته ی پیش اپج شنبه امام رضا طلبید ورفتم مشهد وتا یکشنبه اونجا بودم جای همه شما خالی خدا به شما هم قسمت کنه.هوا خیلی سرد بود وتوی اون سه روز توی مشهد برف میوند البته مدام نه.آخرین شبی که من اونجا بودم هوا به یازده درجه زیر سفر هم رسید که ضدیخ ماشین ها هم یخ زده بود.همین سرما علت اصلی این بود که من یک روز بیشتر توی مشهد بمونم چون ماشینم خراب شد وتا درست بشه یک روز طول کشید.ناگفته نمونه که من تابه حالا مشهد رو انقدر شلوغ ندیده بودم ماروز جمعه ساعت2.30 بامداد رسیدیم اونجا وقتی داخل حرم شدیم جا برامون پیدا نشد و ظهر همون روز هم به خاطر شلوغی نمازمون رو فرادا وزیر زمین حرم در صحن قدس در قبرستان خوندیم. اما بگم از نامردهایی که از شلوغی وسرما سوء استفاده کامل رو انجام میدادن مثلا:کرایه ی ماشین برای طی کردن یک خیابان 500متری یا کمی بیشتر 2000تومان بود،یا کرایه خانه در اطراف حرم به شعاع1 کیلومتر کمتر از شبی 50000تومان نبود.ویا قیمت غذاهایی که در روزهای عادی به قیمت3000 تومان است به5000تومان هم در این روز هارسیده بود.حالا سوا از مسایل مادی و بد رفتاری مردم خود مشهد با مردم زائر باید میبودیت ومیدیدیت که مردم با چه شور واشتیاق عذاداری میکردن توی اون سرما که آدم نمیتونست یک خیابون 500 متری رو پیاده طی کنه مردم کیلوترها سینه زنان یا زنجیر زنان خودشون رو به حرم میرسوندن .چندین وچند کاروان پیاده هم از شهرستان های اطراف برای زیارت وعذاداری اومده بودن.قربون امام رضا برم که هرچی دارم از اونه ،حالا که دارم می نویسم بخدا دلم تنگه حرم قشنگشه و دوست دارم دوباره برم و... . نمی دونم این اتفاق براتون افتاده یا نه.من تا دوسال پیش حد اقل سالیانه 5بار میرفتم مشهد اما امسال هر کاری میکردم که برم مشهد نمیشد .تصمیم گرفتم که کمی بیشتر از اعمالم مراقبت کنم وحواسم رو بیشتر جمع اعمالم کنم دو ماه این کار رو کردم و حالا دستمزد خودم رو از خدا گرفتم وچه دستمزد خوبی بود کاش بازم خدا به من دستمزد بده ای کاش خدا کربلا رو هم بهمون قسمت کنه تورو بخدا برام دعا کنید. بیایید کمی به خودمون بیایم وبعضی موقع ها خودمون رو انالیز کنیم وببینیم چقدر بنده ی خوبی برای خدا بودیم بیایید گناهامون رو یکی یکی ترک کنیم وتوبه کنیم وسعی کنیم دیگه طرفشون نریم خدا هم صبری داره وای به اون روزی که صبرش نسبت به ما تموم بشه اون موقعست که دیگه هر چقدر هم توبه کنیم وبزنیم توی سرمون دیگه خدا نمیبخشه .پس از خدا توفیق ترک گناه وآزاد شدن از شر شیطون رو بخوایم . خوب خیلی موعظه کردم برام دعا کنید وسعی گپکنید روی حرفهام فکر کنید.هیچ وقت نا امید وناراحت نشید چون ناراحتی ونا امیدی برای آدمهای اهل دنیا ومادیه آدمی که خداروداشته باشه نه ناراحت میشه نه نا امید. موفق باشی.

مشهد

سلام ببخشید چند روزی نبودم جاتون خالی رفته بودم مشهد خیلی حال داد خیلی سرد بود وخیلی هم شلوغ.

بازم امدم

سلامممم

سلام به همه ی دوستانم که همه روزه از وب من دیدن میکنن و حالی از ما نمی پرسن خوب من بعد از حدود یک سال دوباره برگشتم راستش اصلا فکر نمی کردم که وبلاگم هنوز فعال مونده باشه ولی خداروشکر هخمه چیز خوبه خوب من چند ماهی سرباز بودم و نتونستم به وبلاگم برسم راستی شهادت اربابمون رو به تمام حسینی ها از صمیم قلب تسلیت میگم برام دعا کنید .

احوال خرابم

بچه ها شرمنده خونه ی رفیقمم تلفنم هم قطع شده اینم نامرد نمیزاره یه پست درست وحسابی بزارم.

مریضی

سلام دوستان من رو ببخشید چند روزی نبودم

ساعت 6 صبح روز یکشنبه مورخ 19/12/86یک دل درد عجیبی من رو گرفت اولش گفتم خوب الان درست میشه ولی نه این تو بمیری از اون تو بمیری ها نبود بابام گفت پاشو بریم بیمارستان محل خودمون که به (کششششتارگاه امام حسن مجتبی (ع) ) معروفه خلاصه من درد می کشیدمو اونها هم لفت می دادن خلاصه تا آزمایش بدیم و جواب آزمایش بیاد شد ساعت 8 حالا درد بیشتر شده بود به پدرم گفتم که دکتر عمومی جواب آزمایش رو دید پدرم گفت آره دکتر گفتش مشکوک به آپاندیسه وباید بایستیم دکتر جراح تا( نیم )ساعت دیگه میاد نیم ساعت شد ساعت 30/10ومن بیچاره داشتم می موردم وتمام دلم درد می کرد دکتر جراح اومد اون هم جواب آزمایش رو نگاه کرد و گفت آپاندیسه وباید عمل شه گفتیم خوب عملش کن گفت تشکیل پرونده بدین تا بیام برای عمل من رو بردن طبقه بالای کشتار گاه تا لباس جراحی بپوشونن دیدم توی یک اطاق شاید3متردر 4 متر 6 تا تخت رو تنگ هم به هم چسبوندن وخیلی کثیف و بدبو .حدود ساعت 11بود ودل درد من کم شده ودرد به سمت قسمت آپاندیسم کشیده می شد . پیش خودم گفتم هر چه قدر هم کثیف باشه عیبی نداره فعلا دکتر عملم کنه تا بعد داماد ما رفت تا به دکتر بگه کمی زودتر آماده بشه اما دکتر رفته بود مطب خودش داخل شهر داماد ما رفت دنبالش و وقتی اومد گفت دکترجراح آقای رزم آور گفت آولا من با بیمه تامین اجتمایی کاری ندارم دوما 000/300تومان بیارید بریزید به حساب من تا من بیام برای عمل شانس رو داشدین خلاصه برادرم گفت که تا ما پول رو بریزیم به حساب وتوی این کثافت بازار بخواهیم اکبر رو عمل کنیم که چی آپاندیسش شاید خوب شه وبعد ازبهبودی صد نوع بیماری جدید بگیره میریم بیمارستان البرز کرج خلاصه رفتیم اونجا و دوباره آزمایش و دوباره دکتر ودوباره اطاق بستری برای عمل و دکتر زید که تحصیلاتش رو توی آمریکا وعربستان تموم کرده بود اومد برای عمل من راستش من اصلا از این عمل نمی ترسیدم چون یکبار در سن 6 سالگی عمل فت انجام دادم با دکترو متخصص بیهوشی و کمک  ها رفتیم اطاق عمل من که زبان کوچیکم ورم کرده بود جلوی تنفسم رو می گرفت این موضوع رو با دکتر در میان گذاشتم متخصص بیهوشی گفت بیهوش کردن من خطر ناک به همین دلیل یک آمپول بیهس کننده از کمر ودر قسمت نخاء به من بیچاره زدن که خیلی دردر داشت هنوز خوب پاهام سر نشده بود که دکتر جون تیغ جراحی رو کشید روی پوستم من فهمیدم وسوخت وشروع کرد به بلند کردن پوستم اونجاشم فهمیدم اما بعد از این که بیهس شدم کمی با دکتر ودستیاراش در مورد پرسپولیس واستقلال بهس کردم چون فقط من و دکتر پرسپولیسی بودیم و بقیه اس اسی بودن خلاصه در حین انجام عمل خوابم برد و وقتی بیدار شدم دیدم از اطاق عمل دارن میارنم بیرون تعریف از خودم نباشه ولی من بخاطر قوای جسمانی خوبم از دیگر هم بخشیهام که اونها هم عمل آپاندیس کرده بودن خیلی زود تر راه اوفتادم تازه برای من آپاندیس حاد بود یعنی نزدیک بوده بترکه ودکتر هم وقتی داشت عمل می کرد به من گفت آپاندیست چقدر بزرگه ونزدیک بوده بترکه خلاصه من تا روز22/12/86 یعنی چهار شنبه توی بیمارستان بودم تا این که ساعت 11 صبح ترخیص شدم وحالا اومدم خونه وحالم همشکر خدا خوبه . ببخشید سرتون رو درد آوردم حالا اتفاق هایی که توی بیمارستان برای من افتاده بود رو مثل اینکه من 3 روز کامل چیزی نخوردم حتی 1/3لیوان آب رو نگفتم نوروز خوبی رو براتون آرزو دارم.