هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

سیندرلا

وقتی کدو حلوایی می شود «مرسدس بنز»

روزی بود روزگاری ودختری به نام سیندرلا که با نا مادریش که اسنش صغری خانم بود و دوتا ناخواهری اش که اسمشون زری وپری بود زندگی می کرد.

بیچاره سیندرلا از صبح که از  خواب پا میشد باید تا وقت خواب کار می کرد.آخه صغری خانم خیلی ظالم بود همش می گفت:سیندرلا پارکت رو تمیز کردی؟سیندرلا لورر دراپه ها رو گرد گیری کردی؟سیندرلا تراس رو شستی؟سیندرلا جکوزی وسنا رو ضد عفونی کردی؟سالاد دسر وغذای من رو آماده کردی؟وسیندرلا که دهنش سرویس شده بود پیش خودش می گفت:ای بترکی!کارد بخوره تو اون شکمت که دومتر تو افسایده ورو زانوهات پهن شده و..........و..........(بعلت فجیه بودن فشها شرمنده نمیتونیم بقیه اش رو بنویسیم).

وبعد با صدای بلند می گفت:بله!مامی صغی!

خلاصه بمیرم برای این دختر که بد بختی هاش یکی دو تا نبود.

از قضا  یک روز پسر پادشاه که خاک بر سرش شده بود و خوشی زیر دلش رو زده بود،تصمیم گرفت که ازدواج کنه و رفت پیش مامانش و گفت:مامان جون.

مامانش گفت : بله پسر دلبندم ،عسلم، میوه ی قلبم.

شاهزاده گفت من زن می خوام.

مامانش گفت: تو غلط می کنی پسره ی الاغ مگه.... میخواره!؟نونت کمه آبت کمه زن گرفتنت چیه؟

شاهزاده گفت: مامان دارم پیر پسر میشم دارم این گل پرپر میشم!

مامانش در حالی که اشکهاش جاری شده بود گفت:باشه قند عسلم،شیر وشکرم،پسر گلم می خوای با کی مزدوج شی؟

شاهزاده گفت :هنوز نمی دونم.ولی این رو میدونم که دارم از بیزنی می ترکم.

مامانش گفت:خاک بر سرت پسر های شهر نصف توهستن وپول وپله هم ندارن ده بیستا دوست دختر دارن وتو...؟من از فردا سراغ میگیرم ویه دختر آفتاب مهتاب ندیده و خوشگل ونجیب، مثل خودم برات پیدا می کنم!!!

خلاصه شاهزاده دیگه خواب وخوراک نداشت،همش منتظر بود تا مامانش یه دختر با کمالات وتحصیل کرده وامروزی براش گیر بیاره.

یه روز مامانش گفت:کوچولوی عزیز مامان من تموم دختر های شهر رو دعوت می کنم خونه خودمون.از هر کدوم خوشت اومد بگو با پس گردنی بگیریمش!

شاهزاده گفت:حالا چرا با پس گردنی؟

مامانش گفت:آخه خره چرا نمی فهمی؟!برای اینکه مهریه بهش ندی پسر!آخه تو کی میخوای آدم بشی.

روز مهمونی فرا رسید .سیندرلا ،زری وپری هم دعوت شده بودند.زری وپری،بزنم به تخته چه... شده بودند!مثل دوتا بچه میمون!اما سیندرلا..... وای چی بگم براتون دست جنیفرو با آنجلینا رو از پشت بسته بود! شده بود یه دسته گل! صغری خانم حسود چشم در اومده افتاده تو قابلمه،سیندرلا رو با خودش به مهمونی نبرد. سیندلا هم کنار شومینه نشست وقهوه ی تلخ نوشید وکمی با اینترنت چت کرد.و آهههههه کشید وهرچی از دهنش در اومد به ننش گفت.

اما یه دید که یه زن جادوگر تپل مپل گرد،جلوی چشماش ظاهر شد.

سیندرلا گفت:سلام!

زن جادوگر گفت:گیرم که علیک! حالا فش میدی برای چی؟

سیندرلا آبغوره گرفت. جادوگر گفت حالا برای من آبغوره می گیری.

سیندرلا گفت :اولا آبغوره نیست آبلیموه، دوما برای تو نمی گیرم برای خودمه.

زن جا دوگر گفت:...میخوری!پاشو ببینم،من آومدم که آرزوهات رو برآورده کنم زود باش آرزو کن بدبخت.

سیندرلا گفت:آرزو می کنم که به مهمونی پادشاه برم.

زن جادوگر گفت خوب برو،کی جلوی راهتو گرفته؟راه باز جاده دراز!

سیندرلا گفت: چشم میرم،خداحافظ.سیندرلا از جا بلند شد،می خواست راه بیفته زنگ زد به آژانس ولی آژانس ماشین نداشت.زنگ زد به تاکسی تلفنی،ولی اونجا هم ماشین نداشت.خواست بره مترو سوار شه ولی مترو هم خیلی شلوغ بود آخه آخر وقت بود وهمه داشتن از سر کار برمیگشتن.زنگ زد به پیک موتوری گفت :آقا موتور دارید؟یارو گفت: نه نداریم. سیندرلا نا امید گوشی رو گذاشت وبه زن جادوگر گفت:هی میگی برو،برو...!آخه من چه جوری برم.

زن جادوگر گفت:ای بخشک شانس یه امشب می خواستم استراحت کنم،اونم نشد.پاشو بیا ببینم چه مرگته!

با هم رفتن تو انباری اونجا فقط یدونه کدو حلوایی بود،زن جادوگر گفت:بیا سوار این شو برو!

سیندرلا گفت:من آبروم میره اگه سوار این بشم!

خلاصه زن جادوگر چوب جادوییش رو بکار انداخت و کوبید تو فرق سر کدو حلوایی و گفت: زودباش تبدیل شو به مرسدس ! کدو بیچاره هم که ضربه مغزی شده بود از ترسش تبدیل شد به یه مرسدس بنز نقره ای!

زن جادوگر به سیندرلا گفت:رانندگی بلدی؟ گواهینامه داری؟پنج ساله شده؟

سیندرلا گفت:شهرک آزمایش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم.

زن جادوگر گفت:ای خاک بر اون سرت ! حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم.

بعد با چوبش زد تو سر یه سوسک بد بخت که رو دیوار نشسته بود وداشت با حسرت به بنز نگاه می کرد .سوسکه تبدیل شد به یه پسربد قیافه!مثل پسرهای امروزی(بلا نسبت بعضی ها  من جمله خودم).

سیندرلا گفت:من با این ته دیگ سوخته جایی نمیرم!

زن جادوگر گفت: چرا نمیری؟

سیندرلا گفت:آبروم میره!

زن جادوگر گفت همینه که هست نمی تونم که «برد پیت» رو برات بیارم!

سیندرلا گفت:حداقل به این گاگول بگو به موهاش تافی، ژلی، واکسی...بزنه.

خلاصه گاگول ژل زد به موهاش وبا هر بدبختی که بود حرکت کردند سمت خونه پادشاه. وقتی رسیدند اونجا،دیدند وای چه خبره!امیینم و فیفتی سن اومدن ودارن رپ می خونن.جنیفر داشت مخ پدر پادشاه رو تیلیت می کرد! زری وپری هم جو گیر شده بودند وداشتند تکنو میزدن.صغری خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا راه میرفت و شرک وخرش و تمام بچهاشون هم از یه سر میز شروع کرده بودند و داشتن درو میکردن!

خلاصه تو این هاگیر واگیر چشم پادشاه به سیندرلا افتاد ویه دل نه صد دل عاشقش شد.سیندرلا هم که دید تنور داغه،با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و گفت:شاهزاده ملوسم ،منو میگیری؟!

شاهزاده گفت اول بگو شماره ی پات چنده؟

سیندرلا گفت باور کن شماره پام سی و هفته وبینیم رو هم عمل نکردم از اول همین طوری بود!

شاهزاده در حالی که از خوشحالی چشماش داشت برق میزد وخرکیف شده بود گفت:آره میگیرمت من همیشه آرزو داشتم شماره ی پای زنم 37 باشه ودماغش عملی نباشه مثل تو که اصلا تابلو نیست عمل کردی وگونه هم گذاشتی.

خلاصه شاهزاده رو کرد به مهمون ها وگفت:ای مردم همیشه آنلاین من!من و سیندرلا می خواهیم با هم ازدواج کنیم وبه هیچ کسی هم ربطی نداره.

همه گفتند مبارکه وبا هم گفتند:گل به عروس یالا...داماد رو ببوس یالا!

آنها سالهای سال به کوری چشم زری وپری با هم زندگی کردند وشونصد تا بچه بدنیا آوردند!

 

دلنوشته

سلام

امروز دوباره میخام یکمی بنویسم ودر و دلهام رو با شما در میون بزارم وکمی سبک بشم.شاید با خودتون بگید که چرا نمیری با کسی صحبت کنی که سبک بشی؟میدونید آدم این روزها نمیتونه به سایه ی خودشم اعتماد کنه یا نه اصلا همه اونقدر مشکل دارن که کسی وقت نمی کنه به در دلهای من گوش کنه میدونم شما هم فارق از این مشکلات نیستید ولی گفتم که مینویسم تا سبک شم.

خوب زمونه خیلی بدیه من هفته ی پیش اپج شنبه امام رضا طلبید ورفتم مشهد وتا یکشنبه اونجا بودم جای همه شما خالی خدا به شما هم قسمت کنه.هوا خیلی سرد بود وتوی اون سه روز توی مشهد برف میوند البته مدام نه.آخرین شبی که من اونجا بودم هوا به یازده درجه زیر سفر هم رسید که ضدیخ ماشین ها هم یخ زده بود.همین سرما علت اصلی این بود که من یک روز بیشتر توی مشهد بمونم چون ماشینم خراب شد وتا درست بشه یک روز طول کشید.ناگفته نمونه که من تابه حالا مشهد رو انقدر شلوغ ندیده بودم ماروز جمعه ساعت2.30 بامداد رسیدیم اونجا وقتی داخل حرم شدیم جا برامون پیدا نشد و ظهر همون روز هم به خاطر شلوغی نمازمون رو فرادا وزیر زمین حرم در صحن قدس در قبرستان خوندیم. اما بگم از نامردهایی که از شلوغی وسرما سوء استفاده کامل رو انجام میدادن مثلا:کرایه ی ماشین برای طی کردن یک خیابان 500متری یا کمی بیشتر 2000تومان بود،یا کرایه خانه در اطراف حرم به شعاع1 کیلومتر کمتر از شبی 50000تومان نبود.ویا قیمت غذاهایی که در روزهای عادی به قیمت3000 تومان است به5000تومان هم در این روز هارسیده بود.حالا سوا از مسایل مادی و بد رفتاری مردم خود مشهد با مردم زائر باید میبودیت ومیدیدیت که مردم با چه شور واشتیاق عذاداری میکردن توی اون سرما که آدم نمیتونست یک خیابون 500 متری رو پیاده طی کنه مردم کیلوترها سینه زنان یا زنجیر زنان خودشون رو به حرم میرسوندن .چندین وچند کاروان پیاده هم از شهرستان های اطراف برای زیارت وعذاداری اومده بودن.قربون امام رضا برم که هرچی دارم از اونه ،حالا که دارم می نویسم بخدا دلم تنگه حرم قشنگشه و دوست دارم دوباره برم و... . نمی دونم این اتفاق براتون افتاده یا نه.من تا دوسال پیش حد اقل سالیانه 5بار میرفتم مشهد اما امسال هر کاری میکردم که برم مشهد نمیشد .تصمیم گرفتم که کمی بیشتر از اعمالم مراقبت کنم وحواسم رو بیشتر جمع اعمالم کنم دو ماه این کار رو کردم و حالا دستمزد خودم رو از خدا گرفتم وچه دستمزد خوبی بود کاش بازم خدا به من دستمزد بده ای کاش خدا کربلا رو هم بهمون قسمت کنه تورو بخدا برام دعا کنید. بیایید کمی به خودمون بیایم وبعضی موقع ها خودمون رو انالیز کنیم وببینیم چقدر بنده ی خوبی برای خدا بودیم بیایید گناهامون رو یکی یکی ترک کنیم وتوبه کنیم وسعی کنیم دیگه طرفشون نریم خدا هم صبری داره وای به اون روزی که صبرش نسبت به ما تموم بشه اون موقعست که دیگه هر چقدر هم توبه کنیم وبزنیم توی سرمون دیگه خدا نمیبخشه .پس از خدا توفیق ترک گناه وآزاد شدن از شر شیطون رو بخوایم . خوب خیلی موعظه کردم برام دعا کنید وسعی گپکنید روی حرفهام فکر کنید.هیچ وقت نا امید وناراحت نشید چون ناراحتی ونا امیدی برای آدمهای اهل دنیا ومادیه آدمی که خداروداشته باشه نه ناراحت میشه نه نا امید. موفق باشی.

مشهد

سلام ببخشید چند روزی نبودم جاتون خالی رفته بودم مشهد خیلی حال داد خیلی سرد بود وخیلی هم شلوغ.

باغ

بــاغ رویــایــی... 

 

مرا دیوانه نامیدند... 

به جرم دلدادگی‌هایم. 

به حکم سادگی‌هایم. 

مرا نشان یکدیگر دادند و خندیدند!!! 

مرا بیمار دانستند... 

برای صداقت در حمایت‌هایم. 

نجابت  در  رفاقت‌هایم.

نسخه تزویر را برایم تجویز کردند!!!

مرا کُشتند و با دست خود برایم چاله‌ای کندند... 

به عمق زخم‌هایم. 

به طول خستگی‌هایم.

منِ بیمارِ دیوانه.

نمی‌خواهم رهایی را از چاه تنهایی... 

که مردن در این اعماق تاریکی. 

به از با آدمک‌ها زیستن در باغ رویایی!!! 

بهتر زندگی کنیم

چند راز برای شاد زیستن

در لحظه باشید!

اگر در حال حاضر در حال سپری کردن بعد از ظهریک روز پر کار در منزل هستید،هیچ وقت اجازه ندهید که مشکلات و گرفتاری های صبح در محیط کار در این زمان به خانه شما بیاید.یا مثلا بهتر است که هنگام صرف شام با خانواده به جای نگرانی برای قرار ملاقات روز آینده با پزشک،به غذا،حمع خانواده وصحبت های خانواده فکر کنید.

بلند بخندید.

یکی از رموز شاد زیستن وسالم بودن،خندیدین است.احساس شادی میزان هورمون «آندرفین» و هورمون های دیگری را که به خوشی وشادی شما می انجامد افزایش می دهد و در عین حال مقدار هورمون اضطراب را کاهش می دهد.پس سعی کنید همیشه بخندید،حتی به زور،بیاد آوردن یک خاطره خوش ویا تعریف کردن یک جک و لطیفه برای خودتان هم مفید است.

خوب بخوابید.

تاثیرات خوب خوابیدن در سلامت بدن واثرات خواب در فیزیولوژی بدن امری کاملا اثبات شده است. بهتر است که روزانه برای مدت کوتاهی استراحت کنید وشب ها هم حداکثر تا ساعت 10 شب به رختخواب بروید و بخوابید.البته امروزه شاید ساعت 10شب خوابیدن دور از دسترس باشد ولی در هر صورت خواب شبانه وتاریکی مهترین وبهترین زمان استراحت وباز سازی قوا است. در 24 ساعت بدن ما حدودا به 8 ساعت خواب نیاز دارد.پس برای سالم زیستن وشاد بودن خواب خود را تنظیم کنید.

به موزیک گوش دهید.

تحقیقات حاکی از آن است که شنیدن موسیقی قسمتی از مغز را فعال می کند که فعالیت این قسمت باعث احساس نشاط در بدن می شود. بعلاوه موسیقی ملایم هم در بدست آوردن آرامش هم کمک کننده است.شاید بسیار در رستوران ها،مطب ها به موسیقی آرام وملایم گوش کرده باشید.دلیل آن آرامش است.

منظم باشید.

با وجود شلوغی میز کارتان که پر از کاغذ ، مجله وصورت حساب است، یا کابینت آشپز خانه تان که بسیار نامنظم است ونیز دسته چکتان که در طی شش ماه اخیر هنوز تسویه نشده، نمی توانید تمرکز کنید ونفس عمیق بکشید.نظم وهارمونی به دلیل ذات انسان برای او زیبا ومایه آرامش است.به علاوه با انجام کارهای روزانه منزل(جارو زدن،گردگیری وشست وشو و...)هم می توان به آرامش وشادی رسید.

در زندگی به بعضی از مسائل نه بگویید.

هیچ چیز در زندگی مهمتر از سلامتی وتندرستی نیست.برای زندگی خود کار کنید نه برای کار زندگی!کارهایی که در اولویت نیستند و از آنها لذت نمی برید را از برنامه زندگی خود حذف نمایید.برای انجام کارهای مورد علاقه خود لیستی تهیه کنید.

برای انجام هر کاری ،زمان مشخصی را اختصاص دهید.

محققین بر این باورند افرادی که در یک زمان به انجام چند کار می پردازند،بیشتر به بیماری پر فشاری خون مبتلا می شوند.زمانی که با تلفن صحبت می کنید،به جای انجام همزمان شست وشوی لباس ها یا بررسی پرونده ها بهتر است که به راحتی بنشینید وبه مکالمه خود بپردازید وتمرکز کنید ونیز زمانی که با کامپیوتر کار می کنید به کار یا پروژه ی دیگر نپردازید.بهتر است که نخست کار اول را به پایان برسانید سپس به کار دیگری بپردازید. برنامه ریزی داشته باشید وکار هایی را که باید انجام دهید از قبل مشخص کنید.هیچ چیز بهتر از این نیست که وظایفتان را بنویسید.این کار باعث می شود اهدافتان را شناسایی کرده وتنش ونگرانی را وجودتان دور کنید.سپس مطمئن شوید که تمام کارهایتان را به خوبی انجام داده اید.

باغبانی کنید.

همان طور که تنفس هوای تازه و انجام حرکات ورزشی باعث کاهش اضطراب می شود و فرد را سرحال وسر زنده می کند،انجام امور باغبانی مثل زدودن علف های هرز باغ یا باغچه،، آب پاشیدن روی یک گیاه روی در گلدان،تماشای رشد دانه ای که به گیاه تبدیل شده و گل می دهد ویا هرس شاخ وبرگ درختان که ممکن است فقط چند ساعتی وقتتان را بگیرد...همه حس شادی وآرامش را در وجودتان زنده می کنند.

آیا

آیا میدانید خوابها چند نوع هستند؟

خوابها سه قسمند:

خوابهای صریح که احتیاج به تعبیر ندارد.اضغاث و احلام (خوابهای آشفته)چون تعبیر آنها ممکن نیست یا سخت است .خوابهایی که روح آدمی در آن ها تصرف دارد یا به اظهار یا به تمثیل که مربوط به عالم مثال یا عالم عقل است  که آن تعبیر دارد.

اینطور نیست که خواب بی اثر وتعبیر باشد.در قرآن کریم به خواب توجه شده . خواب ابراهیم ، خواب یوسف ، خواب دو رفیق او در زندان ، خواب پادشاه زمان او ، خواب مادر موسی و روایات بسیار از پیغمبر(ص) وائمه (ع) تصدیق و تأیید می کند اینکه بعضی از خوابه حقیقت دارد.

جمله ها

جمله های دوست داشتنی من ...

  • همیشه چشمام به قلبم حسودیشون می شه چون تو همیشه در قلبمی ولی از چشمام دوری

 

  • دوست آن نیست که هر لحظه کنارت باشد دوست آن است که هر لحظه بیادت باشد

 

  • عشق یعنی بزرگ کردن یک نفر به اندازه دنیا و کوچک کردن دنیا به اندازه یک نفر

 

  • گاهی مسیر دلپذیر تر از مقصد است

 

  • قلبم دست توست . مواظب باش نیفته که می شکنه .بخاطر قلبم نمی گم گه شکستنی است بخاطر تو می گم که توش هستی

 

  • همیشه از کسی متنفر هستیم که زمانی دوستش بودیم

 

  • همانطور که به زیبایی تو خیره شده ام ، با خود می اندیشم ، هرگز فرشته ای را دیده ام که در ارتفاعی چنین پایین پرواز کند .

 

  • عشق مانند غنچه گل سرخ است ، می تواند پر از شکوفه شود یا به آرامی بمیرد .

 

  • بعضی از انسانها برای بدست آوردن عشق می میرند و بعضی برای از دست دادن آن .

 

  • بهتر است منفور باشی به خاطر چیزی که هستی تا محبوب باشی به خاطر چیزی که نیستی

 

  • عشق با چشم هایش نمی بیند بلکه با فکرش می بیند از این رو خدای عشق بال زد و تار یکی را ترسیم کرد .

 

  • اگر زمانی که به تو می اندیشم ، تک گلی بود ، می توانستم تا ابد در باغ افکارم قدم بزنم .

فرم ثبت نام سفر

فرم ثبت نام سفر همیشگی آخرت

 

مشخصات مسافر

 

نام: انسان  ٬  نام خانوادگی: آدمیزاد  ٬  نام پدر: آدم  ٬  نام مادر: حوا  ٬  لقب: اشرف مخلوقات  ٬  اصالت: خاکی  ٬  صادره از: عالم بالا  ٬  مبدا: دنیای فانی  ٬  ساکن: کهکشان راه شیری ٬ منظومه شمسی ٬ زمین  ٬  مقصد: برزخ  ٬  ساعت پرواز: هر وقت که خداوند سبحان صلاح بداند  ٬  اقامتگاه: دوزخ یا جنة

 

وسایل مورد نیاز

 

۱ـدومتر پارچه سفید  ۲ـانجام واجبات و ترک محرمات  ۳ـامر به معروف و نهی از منکر  ۴ـدعای خیر والدین و مؤمنین  ۵ـنماز اول وقت  ۶ـولایت ائمه اطهار  ۷ـاعمال خدا پسند  ۸ـتربیت اولاد صالح

  

تذکرات مهم

 

۱ـخواهشمند است قبل از پرواز وصیت خود را بنویسید

 

۲ـخواهشا جهت رفاه حال خود قبل از پرواز زکات و خمس را پرداخت نمایید

 

۳ـاز آوردن ثروت ٬ مقام ٬ منزل ٬ موبایل و ماشین حتی به داخل فرودگاه جدا خودداری نمایید

 

۴ـحتما قبل از حرکت به بستگان خود توصیه نمایید تا از آوردن دسته گلهای سنگین ٬ سنگ قبر گران قیمت و تجملاتی و نیز مراسم های پر خرج خودداری نمایند

 

۵ـجهت رفاه حال خود و تمرین دل کندن از دنیا ٬ قبل از پرواز اموال خود را بین فرزندان و فقرا تقسیم نمایید

 

۶ـاز آوردن بار اضافی از قبیل حق الناس و غیبت و تهمت و دروغ و... خودداری نمایید

 

۷ـقبل از پرواز از اطرافیان خود بخواهید تا در مجالس اهل بیت به یاد شما بوده و از خیرات برای شما دریغ نکنند.

  

راهنمایی

 

برای کسب اطلاعات و راهنمایی بیشتر به قرآن و سنت پیامبر مراجعه نمایید.

تماس و مشاوره به صورت شبانه روزی و رایگان و مستقیم و بدون وقت قیلی می باشد.

در صورتی که قبل از پرواز با مشکلی برخوردید به آدرس های ذیل مراجعه نمایید:

آیه ۱۸۷ سوره بقره ٬ آیه ۴۶ سوره نساء ٬ آیه ۱۲۸ سوره توبه ٬ آیه ۵۶ سوره اعراف ٬ آیات ۱۰ و ۱۱ سوره طلاق.

 

امیدوارم سفر آسوده ای در پیش داشته باشید.

                                                                         سرپرست کاروان

                                                                         حضرت عزرائیل

انتظار

امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند ... چشمانم

بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد ...

آخ که چقدر تنهایم ... دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم

بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته

شده است ...

رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته .... پیر

تنها.... تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های

دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ....

اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی

دوباره ای است ... پس برگرد ... عاشقانه برگرد

برای همیشه برگرد...