هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

زندگی نامه و احادیث و روایات امام حسن عسگری علیه السلام

ولادت امام عسگری علیه السلام

اغلب تاریخ نویسان معتقدند امام عسکری علیه السلام در سال 232 ق در شهر مدینه چشم به جهان گشود و هنوز چندسالی از عمر مبارکش نمی گذشت که به همراه پدر بزرگوارش امام هادی علیه السلام از مدینه به سامرا تبعید شد و در مرکز عسکر (لشکرگاه) تحت نظارت مأموران خلیفه ساکن شد. آن حضرت و پدر بزرگوارشان به مناسبت این که در محل استقرار لشکریان حکومت ناگزیر به سکونت شده بودند، عسکریین علیه السلام (= دو عسکری) لقب یافته اند.

دوران امامت حضرت عسکری علیه السلام

امام یازدهم در سال 254 ق، به دنبال شهادت امام هادی علیه السلام و در حالی که بیش از 22 سال از عمر مبارک آن حضرت سپری نشده بود، منصب امامت را عهده دار شدند و حدود شش سال یعنی تا 26 سالگی به ارشاد و هدایت مردم مشغول بودند. آن حضرت سرانجام در هشتم ربیع الاوّل سال 260 ق به دسیسه معتمد عباسی و در شهر سامرّا به شهادت رسیدند و جنازه مطهرشان در کنار مرقد منوّر پدر بزرگوارشان امام هادی علیه السلام به خاک سپرده شد که میعادگاه شیعیان جهان است و عاشقان ولایت چون پروانه به دور شمع وجودش می چرخد.

طلوع فرخنده

نسیم سحری، جان مایه عشق را به گستره خاک بخشید. آبشاری از نور، از خنده های شادمانه خورشید، به میهمانی زمین آمد. دریچه ای از شادی بر دل ها گشوده شد و ترنّم شکفتن نوگلی معطر، در باغستان توحید، دل ها را مفتون و مجذوب خویش ساخت. امام حسن عسکری علیه السلام روح حماسه، چکاد بلند آفتاب، چهره روشن ایستادگی، سیمای بلند فرزانگی، پگاه پرتبسم ایمان، چراغ دار راه انسان، طلیعه خورشید صداقت و صفا، راه بان فتوت و مردی، یاور ستمدیدگان و محرومان، پاسدار ایمان و آرمان، مدافع حریم مهر نبوی، تداوم بخش راه عدل علوی علیه السلام ، و رسواگر دشمنان اسلام مصطفوی است. اینک در سال یادِ میلاد خجسته آن مولا، سلامی صمیمی و سرشار از گل و باران، بر ساحت آن مرهم زخم های خسته دلان می فرستیم و به شما گرامیان به مناسبت این طلوع فرخنده، تهنیت و شادباش می گوییم.

خورشید یازدهم

اماما! خورشید عدالت را تو پروریده ای. مژده دیرپایی صالحان تویی. شکوه عارفانه ایمان تویی. این تویی که در یک پگاه آفتابین، بر بلندای زمانه می ایستی و به هیئتِ آن منجی می نگری که دست مهربانش همه شمشیرهای ستم را می شکند و آفتاب وجودش، یخ تاریخ را آب می کند؛ هر رنگ تیره و تار را از چهره جهان می زداید و بر گیسوان زمین گل برکت و عدالت و ایمان می زند. سلام بر تو و بر فرزندت حضرت موعود. هم او که می آید تا خدا را تفسیر، عشق را تکثیر، و محبت را تقسیم کند. می آید تا به دادخواهی ستمدیدگان، بیرق عدالت را بر دوش گیرد. خورشید یازدهم! ما هرروز با سبدی دعا به استقبال فرزندت می رویم و در آینه قنوت قلبمان زیارتش می کنیم و بر ضریح چشمانش دخیل می بندیم تا شاهد رویش سبز لحظه ظهورش باشیم. آری، عدالت، پاره ای از تن توست ـ ای امام عسکری ـ و جهان لحظه شمار گل آرایی فرزند تو. اینک بر تو و بر آن خورشید، بر تو و بر آن گل غایب، بر تو و بر نایب بر حق آن غایب، سلامی بی کرانه نثار باد!

مژده طلوع

تو سبزترینی به دیده من! وقتی که می خواهم بر آینه یادها بوسه زنم، صبورانه و پرشکیب می آیی و بر بام بلند تاریخ می ایستی. نسیم، نغمه محمدی می سراید تا طلوع تو را به خورشید مژده دهد. آفتاب هم چهره می پوشاند از شرم دیدار. به شاعران می گویم تو را بسرایند؛ هیچ یک ابهت تو را بر نمی تابند و در ابتدای کلام در می مانند. شاعر سپیده دمان، از راه می رسد، بر دو زانوی ادب می نشیند. کتاب نام نیکویت را ورق می زند. سوره «والشمسِ» رویت را تلاوت می کند و به آیه «واللیلِ» گیسویت سوگند یاد می کند که سپیدتر از تو ندیده است. فجر هم که از راه می رسد، در برابر نور تو رنگ می بازد. تو آن زیباترینی که در سپیده دمی روشن، به خاک، مفهومی آسمانی بخشیدی. سلام بر تو و بر آن دقایقی که از نام مقدّست معطّر شد. سلام بر تو و بر آن دقایقی که به نماز ایستادی ای امام عسکری.

فخر وجود

ای آفتاب مهر تو، روشنگر وجود در پیشگاه حکم تو، ذرّات در سجود
ای شاه عسکری لقب، ای فاطمی نسب! آن را که نیست مهر تو، از زندگی چه سود؟
قرآن ناطقی، تو قرآن پاک را الحق مفسّری ز تو شایسته تر نبود
قربان دیده ای که به بزم تو فاش دید جای قدوم عیسی و موسی و شیث و هود
مدح شما ز عهده مردم برون بود ای خاندان پاک که یزدان تان ستود
از نعمت ولای شما، خاندان وحی منّت نهاد بر همگان، خالق ودود
ای پور هادی ای حسن عسکری، ز لطف بپذیر از «مؤید» دل خسته، این درود

ماه سامر

ای که خورشید فلک محو لقای تو بُوَد ماه را روشنی از نور و ضیای تو بُوَد
معدن جود و سخایی تو که از فرط کرم دو جهان، ریزه خور خوان عطای تو بُوَد
نسبت قامتِ سرو تو، به طوبی ندهم زان که طوبی، خجل از قدّ رسای تو بُوَد
در جوار تو، ز حق خواهش جنّت نکنم جنّت ما، به خدا، صحن و سرای تو بُوَد
تو ظهور پسر خویش طلب کن ز خدا چون که مقبول خداوند، دعای تو بُوَد

فضایل اخلاقی امام عسکری علیه السلام

امام حسن عسگری علیه السلام در همه صفات پسندیده انسانی و اخلاق و فضایل درحد کمال بوده است. آن امام والا مقام در عصر خویش بزرگوارترین، عابدترین، بردبارترین و محترم ترین افراد به شمار می رفته و دارای اندیشه بلند، زبانی گویا و پرجاذبه و برخوردار از اخلاق نیک بوده اند. امام یازدهم شیعیان با مردم بسیار مهربان، و نسبت به ضعیفان و افراد تهی دست بسیار بخشنده بودند. او سالار قبیله ایثار، پیشوای مستضعفانِ خاک و مسجود فرشتگان افلاک بود. سلام سوخته دلانِ عطشان بر آن امام همام باد!

ویژگی های شخصیتی امام علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السلام در کلیه صفات و ویژگی های مثبت شخصیتی زبانزد عام وخاص بود. در این میان شجاعت و صلابت روحی، قوت قلب، و جرأت و شهامت، از ویژگی های شخصیتی ایشان به شمار می آید. آن بزرگوار به همه انسان ها عشق می ورزید و همواره با آنان به نیکی و احسان رفتار می کرد. بدین جهات بود که نگاهش تا اعماق جان نفوذ می کرد و چون پناهی مطمئن برای بی پناهان و امید ناامیدان بود. امام حسن عسگری علیه السلام در سختی ها یاور شیعیان بود و در عبور از گذرگاه های سخت و پرپیچ وخم، هم چون چراغی روشنگر راه.

نمودار خلوص و پاکی

امام حسن عسگری علیه السلام سرچشمه ایمان و جلوه ای از نور الهی بود. در سیمای تابناکش نور عشق و ایمان خانه داشت و در رازونیاز شبانه اش با پروردگار خلوص و پاکی موج می زد. پیشوای یازدهم ما به عبادت، تهجد، و نماز شب بسیار اهمیت می داد، به طوری که هیچ گاه آن را ترک نمی کرد. همین که پاسی از شب می گذشت از خواب بر می خاست، وضو می گرفت، و به رازونیاز با پروردگار متعال می پرداخت.

صداقت کلام و صفای باطن امام علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السلام با وجود پربرکتش، زندگی را با تمام زیبایی ها معنا می کرد. صفای باطنش، صداقت کلامش و دستان پر محبتش، به قلب ها گرمی می بخشید و نیروی پایداری و مقاومت می داد. آن روزها، با وجود امام عسکری علیه السلام ، زندگی معنای دیگری داشت. توفان حوادث در برابر اراده استوارش، به نسیمی زندگی بخش بدل می شد و انبوه مشکلات با کلام آرام و اطمینان بخش او به کنار می رفت. آرامش و استواری او قلب ها را آرام می کرد و بر زخم های دیرینه شیعیان مرهم می نهاد. چون صخره ای نفوذناپذیر، از دسترس فرومایگان به دور بود و به بلندای عزت و مردانگی اش خس وخار را راهی نبود.

در مسیر تربیت مردم

امامان پاک، هم چون پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم پیوسته در تعلیم و تربیت مردم می کوشیدند. آنان، در تمامی اوقات به راهنمایی و تربیت مردم پایبند بودند. رفتار و گفتار و معاشرت و حتی هرگوشه از زندگی روزمره آنان، آموزشگر کسانی بود که با آنان تماس داشتند. هرکس در هر وقت با آنان می نشست برایش ممکن بود که از اخلاق و دانش آنان بهره مند شود و اگر سؤالی داشت، می توانست مطرح کند و پاسخ آن را بشنود. امام حسن عسکری علیه السلام یکی از این مربیّان الهی بود که همواره با رفتار و گفتار خویش نکته های پندآموز و نغز به پیروان راستین خویش، و حتی دشمنان اهل بیت علیهم السلام ، می آموخت. آری، شخصیت آن حضرت چنان بود که دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار می داد و تحوّل عمیق در افکار و اعمال مردم پدید می آورد.

سخنان آرامش بخش امام علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السلام الگوی محبت و آرامش است؛ زیرا محبت، با او معنا می گرفت و در نگاهش موج می زد و از دستان پرمهرش جاری می شد و گونه های یخ زده را شوق زندگی می داد. وقتی یاران امام علیه السلام از سختی ها به جان می آمدند و زمانی که شیعیان تمام درها را به روی خود بسته می یافتند، کلمات گوهربار امام یازدهم، آرامش را به جان هایشان ارزانی می کرد. پرده های اندوه و ناامیدی با کلمات اطمینان بخش و پرجاذبه آن حضرت به کنار می رفت و نوری از امید و شادی بر قلب های خسته شیعیان تابیدن آغاز می کرد.

فروتنی امام عسگری علیه السلام

فروتنی از فضایل اخلاقی است که موجب مودت و پیوستگی بیشتر در میان اعضای جامعه می شود و زندگی اجتماعی را رضایت بخش و مطبوع می سازد. این صفت نیکو، افراد را به هم نزدیک می کند و مشارکت های اجتماعی را افزایش می دهد و زمینه بهبود و ارتقای جامعه را فراهم می آورد. امام حسن عسکری علیه السلام درباره تواضع می فرمایند: «تواضع نعمتی است که بر آن حسد برده نمی شود.

گشاده رویی امام علیه السلام

گشاده رویی و داشتن چهره شاد و خرم سبب گسترش شادی و نشاط و افزایش کارایی در جامعه می شود. همان طور که دل مردگی، بی نشاطی و داشتن چهره عبوس، غمگین و اخم آلود موجب گسترش افسردگی و کاهش کارایی و ثمربخشی افراد می شود. جامعه زنده و پویا، جامعه ای است که در آن نشاط، لبخند، شوخ طبعی و شادابی حاکم است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم همواره چهره گشاده داشت و با افراد با خوش رویی برخورد می کرد و از این طریق موجب جذب افراد به دین مبین اسلام می گردید. پیشوایان دینی، ما هریک، از این فضایل بهره مند بودند که از جمله آنان می توان به خورشید یازدهم، امام حسن عسکری علیه السلام ، اشاره نمود. بزرگ مردی که در گشاده رویی و انبساط خاطر سرآمد زمان خویش بود، به گونه ای که افراد پروانه وار دور شمع وجودش می چرخیدند واز زلال اندیشه و اخلاق کریمانه اش بهره ها می جستند.

عابد و زاهد در کلام امام حسن عسکری علیه السلام

عبادت و رازونیاز با خدا، بدون شک دیواره درون را در برابر تهدید حوادث، مستحکم می کند و اراده را پولادین و تصمیم را استوار می سازد. زهد و پارسایی، روح را طراوت و تازگی می بخشد، روان را صیقل می دهد و انسان را از تسلیم، تردید، ترس، تزلزل، شکست و انزوا می رهاند. امام حسن عسکری علیه السلام افراد پارسا، عابد و زاهد را این گونه معرفی و توصیف می نمایند: «پارساترین مردم کسی است که به هنگام شبهه توقف کند؛ عابدترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد؛ زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک نماید؛ و کوشنده ترین مردم کسی است که گناهان را رها سازد».

الهام بخش فضیلت

باز هم به یاد مردی از دودمان رسالت سخن می گوییم که نور امامت را بر دل ها و دیده های شیعه می افشاند. نامش رمز نیکویی ها و زیبایی ها است و یادش الهام بخش عفاف و فضیلت. وقتی در کوچه پس کوچه های تاریخ می گردیم و اعماق تاریخ را می کاویم، به گوهرهای درخشانی بر می خوریم که فخر بشریتند و به بودن و زیستن، معنی می بخشند. امام حسن عسکری علیه السلام یکی از این گوهرهای نفیس است و شیعه را همین افتخار بس، که به پیشوایی این زبدگان آفرینش معتقد است و حقانیت آنان را باور کرده است. امام یازدهم، هم چون نیاکان خویش، بار سنگین «هدایت امت» را بر دوش می کشید و در عصر حاکمیت ستم، خود را فدای روشنگریِ راه ایمان و حق ساخت. امام حسن عسکری علیه السلام بزرگ مردی است که دوست و دشمن، به فضیلت و دانایی و زهد و عبادت او گواهی داده اند و جز این نیز انتظاری نیست.

آبروی دو عالم

سلامت باد اماما، ای جلوه روشن صداقت و ایثار؛ سلامی به صراحت حق، به روشنایی یقین و به زلالی ایمان. سلام بر تو که برکت دستانت، پایگاه توحید را از لوث اصنام پاکیزه کرد؛ سلامی به پاکی عفاف و صفای صبح. سلامت بادای امام همام؛ ای محبوب نیلگون امامت؛ سلامی به صفای جبهه های نور، به عطر عبادت رزمندگان و به حرارت عشق سنگرنشینان. سلامت باد،ای آبروی دو عالم؛ ای خورشید یازدهم؛ ای حسن عسکری؛ ای فرزانه ترین فریاد تشیع سرخ؛ سلامی به حرارت شوق، به روشنی شفق و به قداست اشک سرخ. امام حسن عسکری علیه السلام پژواک رسای سخن عشق است. آن روز که طلوع کرد، گلبانگ سرافرازی توحید و یگانگی را نوای هر روزمان کرد و مقدّر فرمود که با هم به عشق سخن گوییم. درود خدا بر این امام همام باد!

در هوای عشق تو

ای مقدس ترین مرد پاک؛ ای امام عسکری، فراموش مکن که ملتی سر در هوای عشق تو دارد و با یاد و نام تو و فرزندت حضرت ولی عصر(عج) از گم راهی و جهل به سوی نور پرواز می کند. یاد و نام مهدیِ تو گرمابخش دل های خستگان و درماندگان است.ای پدر امام مستضعفان، به خورشید دوازدهم بگو که جلوه کند و با جلوه گری اش سیمای پرطراوتِ اسلامِ نابِ محمدی را رونق ببخشد.

روایات

امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند:

جدال مکن که ارزش ات را می کاهد و زیاد شوخی مکن که بر تو دلیر می شوند.

بهترین دوست کسی است که اشتباه تو را فراموش کند و نیکی تو را از یاد نبرد.

در رعایت ادب، تو را همین کافی است که از آنچه برای دیگران بد می دانی، دوری کنی.

هرکس بر مرکب باطل سوار شود، در سرزمین پشیمانی فرود خواهد آمد.

دو خصلت، بالاترین اوصاف است: ایمان به خداوند و سودمند بودن برای برادران دینی.

ابراز شادی و شعف در برابر افراد پریشان و گرفتار، از ادب انسانی محسوب نمی شود.

کسی که برادر دینی اش را پنهانی نصیحت کند، او را آراسته و اگر در انظار مردم از او انتقاد کند، وی را زشت جلوه داده است.

از نشانه های فروتنی سلام کردن به همه و نشستن در پایین مجلس است.

خنده بی مورد نشانه نادانی است.

از جمله گرفتاری های کمرشکن، همسایه ای است که چون خوبی یا کار نیکی را ببیند آن را پنهان سازد و چون بدی ببیند آن را افشا کند.

عبادت در زیادی روزه و فزونی نماز نیست؛ بلکه به بسیاری تفکر در امر خداوند است.

خشم کلید هر بدی است.

گستاخی فرزند بر پدر در ایّام کودکی مایه ناسپاسی او در ایّام بزرگ سالی اوست.

از جمله گناهان نابخشودنی این است که گفته شود:ای کاش جز بر این گناه مؤاخذه نشوم.

چه زشت است برای مؤمن تمایل به چیزی که مایه خواری اوست.

میلاد امام حسن عسگری علیه السلام و پیام تبریک

 میلاد امام حسن عسگری علیه السلام و پیام تبریک 

 

 

پسر فاطمه، نور هدی
   سبزترین باغ بهار خدا
   با تو دل از غصه رها می شود
   پاکتر از آینه ها می شود
   ای گل گلزار خدا، یا حسن عسکرى (ع)
   آینه ی قبله نما یا حسن عسکرى (ع)

   میلاد یازدهمین امام، و سیزدهمین کشتی نجات آقا امام حسن عسکرى (ع) بر شما مبارک باد.

   میلاد یازدهمین حجت خداوند، پیام آور آیینه و روشنی، بر رهروان صدیقش مبارک باد!

   دست بیفشانید و عود بسوزانید که یازدهمین مسافر بهار، از راه می رسد؛ قدم هایش را شکوفه باران کنید!
   ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

   آمدی تا آفتاب رویت، قبله آفتاب گردان ها شود.
   ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

   آمدی تا شب های بی ستاره را در ماه غرق کنی و دست های تنها مانده را بگیری و تا خدا بالا بکشی.
   ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

   ولی حق حسن العسکری ای آن که قضا
   مجری امر تو و بنده رای تو بود،
   نه همین جای تو در سامره تنها باشد 
   که به دلهای محبان تو جای تو بود

   امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
   جدال مکن که ارزشت مى رود و شوخى مکن که بر تو دلیر شوند.

   امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
   هر که به پایین نشستن در مجلس خشنود باشد، پیوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخیزد.

   امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
   «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» به اسم اعظم خدا، از سیاهى چشم به سفیدىاش نزدیکتر است.

   امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
   از جمله تواضع و فروتنى، سلام کردن بر هر کسى است که بر او مىگذرى، و نشستن در پایین مجلس است.

   امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
   خنده بیجا از نادانى است.

   امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
   خشم و غضب، کلید هر گونه شرّ و بدى است.

   امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
   کینه توز ، ناآرامترینِ مردمان است.

   امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
   مؤمن براى مؤمن ،برکت و بر کافر، اتمام حجّت است.

   امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
   قلب احمق در دهان او و دهان حکیم در قلب اوست.

   امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
   دوست نادان، مایه رنج است.

   آمد؛ سیزدهمین حلقه از منظومه نور، سیزدهمین آیه از سوره عترت و سیزدهمین ساقی میخانه عشق.
   ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

   آن که می آید، شکوه آسمان، عظمت زمین، صداقت ایمان و نجابت آب است.
   بهار از نامش شکوفا و عشق از یادش لبریز است!
   ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

   بهار تازه و گل تازه و چمن تازه
   ستاره یار و فلک یار و دورگردون، یار
   هر آن که بر گل رخسار تو گشاید چشم
   بهار را چه کند؟ ای به «چهر» رشکِ بهار!
   درخت اگر گل سوری، به باغ آورده
   نهال قامت تو، آفتاب دارد بار!
   ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

   تو آمدی و کوچه های مدینه را باران شکوفه پوشاند؛ آمدی و آینه ها، به پابوسی ات، آب های جهان را
   به انعکاس برخاستند. آمدی، تو یازدهمین چراغ پرفروغ ولایت باشی.
   ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

   می آید امروز؛ یازدهمین ستاره، یازدهمین ماه، امام ثانیه های سلوک،
   امام جبین بر افروخته ازجلای جان، از کثرت طاعت، از اوج خشوع.
   ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

   قدم بر چشم های زمین نهاده ای و جهان روشن شد. صفا آورده ای به ماتمکده دل دنیا!
   روشنایی آوردی به شب های بی ستاره اهالی!
   ای ستاره دنباله دار! عشق، امروز، در سایبان مهربانی تو منزل می کند.
   ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

   او آمده است؛ تا خورشید، مبدأ همه آیینه ها باشد. شکفتن بهار در بهاری دل انگیزتر؛ 
   دمیدن گلِ حُسن در حُسنی فزون تر، روییدن گلی دلرُباتر در گلستان طاها!
   ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

   با نام «حَسَن»، باب یازدهم کتاب امامت نگاشته می شود و این، مژده ای است برای ما که چیزی به
   کلیّت روشنی نمانده است. چیزی نمانده به سرزدنِ یگانه گوهر عشق و اتمام حجت.
   از هم اکنون، دنیا چشمان پرفروغش را به انتظار می نشیند.
   ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

   زمین را بیارایید و ثانیه ها را در عطر شکوفه های عشق بپیچید. هلهله کنید و پای بکوبید که اینک،
   یازدهمین فصل کتاب شیعه، با دست های سبز مردی از تبار ملکوت، ورق می خور د.
   ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.

   در شادى به روى مردم دنیا واشد
   مولد غنچه شد و فصل اقاقى ها شد
   ماه زیباى مدینه تو دل تاریکیا
   کودکى، لاله رخى، میوه هفت آسمونا
   کودکى با همه خصلت مردان خدا
   پسر پاک نقى هَدِیّه خوب خدا
   یا حسن عید تو امروزِ وُ دل عیدى مى خواد
   عیدیمون باشه همین که آقامون مهدى بیاد

معرفت واقعی

اما انسانى که چون خودش را نمى‏شناسد ، خدا را نیز نمى‏شناسد ؛ یعنى اگر به خود معرفت پیدا کند ، عرفان به حق را نیز پیدا مى‏کند .

 بگوید : من کجا بودم ؟ چگونه بودم ؟ به کجا مى‏روم ؟ خاک زمین‏هاى کشاورزى بودم . پدر و مادر من محصولات کشاورزى را خوردند ، از آنها نطفه به وجود آمد . تنها پدر و مادرم که مرا به وجود نیاوردند ، در غیب وجود پدر ، رحم مادر ونطفه چه کسى مرا به وجود آورد ؟ شما مى‏توانید متحرکى را نام ببرید که بدون محرِّک باشد ؟ این امر امکان ندارد .

جهان هستى یا آئینه نشاندهنده جمال دوست

جهان هستى یا آئینه نشاندهنده جمال دوست

نیوتن که یکى از چهره‏هاى درخشان علم هیئت و ریاضى است، پس از این که با کشف قوه جاذبه در منطقه مغرب زمین‏ «1» و بیان قوانین حرکات، انقلابى در دنیاى علوم ایجاد و شهرت عالم گیرى پیدا کرد، از اطراف و اکناف افرادى که در جستجوى دلیل قاطعى بر وجود صانع و خالق کائنات بودند به او روى آورده و خواستار دلیلى در این زمینه شدند، وى در پاسخ گفت:

«در وجود آفریدگار دانا و تواناى این عالم ابداً تردید نکنید، زیرا موجودات متنوع این جهان با این تناسب و هماهنگى و با این نظام دقیقى‏ «2» که بر آنها حکومت مى‏کند مسلماً از آفریدگارى که مصدر حکمت و اراده است سرچشمه گرفته است.

سپس افزود: هر چند نیروى جاذبه و قوانین حرکات را کشف کردیم، ولى اینها هیچ وقت نمى‏توانند منشأ پیدایش حرکات منظم اجرام جهان باشند، زیرا نیروى جاذبه خورشید سیارات را به طرف خود مى‏کشاند، هم چنین سیارات‏ اقمار خود را به سوى خود جذب مى‏کنند، و قوانین حرکات چگونگى حرکات موجود را بیان میکند ولى یک منبع آگاه و با اراده‏اى لازم است که جرم هر یک از این کرات و فاصله آنها را نسبت به هم، و سرعت سیر آنها را به طور دقیق محاسبه کند و با اراده و قدرت خود هر یک از آنها را طبق همان فرمول و محاسبه مخصوص در فواصل و مدارهاى معین قرار دهد و در جهت خاصى به حرکت درآورد، سپس اضافه کرد که: دقت مختصرى در اعضا و دستگاه‏هاى پیکر جانداران درس بزرگى از ایمان به خداوند جهان به انسان مى‏دهد.

آیا ممکن است سازنده دستگاه عجیب بینائى از قوانین نور بى‏اطلاع باشد؟!

آیا معقول است که سازنده دستگاه حیرت‏انگیز شنوائى از قوانین امواج صورت آگاهى نداشته باشد؟!

نیوتن روزى ابتکار جالبى در این زمینه بکار گرفت که شرح آن از این قرار است:

وى دوستى داشت که معتقد به خدا نبود، براى اینکه دوستش را با برهان مجسمى به وجود خدا مؤمن سازد به یک مکانیک ماهر دستور داد ماکت کاملى از منظومه شمسى بسازد.

مکانیک طرح کاملى از منظومه شمسى به این ترتیب ساخت که یک گوى در وسط و گوى‏هائى در اطراف آن و گوى‏هاى دیگرى در پیرامون این گوى‏ها قرار داد، به عنوان این که گوى وسط الگوئى از خورشید، و گوى‏هاى اطراف آن الگوئى از سیارات و بالاخره گوى‏هایى که در پیرامون گوى‏هاى اول بود الگوئى از اقمار سیارات باشند، و آنها را با دنده‏ها و تسمه‏ها به هم مربوط کرد و هندلى براى آن ترتیب داد به طورى که وقتى هندل حرکت داده مى‏شد تمام گوى‏ها با شیوه‏ى جالبى هر کدام در مدار مخصوصى به حرکت در مى‏آمدند. پس از این که نیوتن این ماکت را تحویل گرفت در اطاق خود قرار داد، روزى دوستش وارد اطاق نیوتن شد، تا چشمش به ماکت منظومه شمسى افتاد، توجهش به آن جلب شد، نزدیک رفت دست به هندل برد و آن را به حرکت در آورد، یک دفعه گوى‏هائى که در پیرامون گوى وسط بودند به حرکت در آمدند.

دوست نیوتن چند قدم به عقب رفت و با تعجب گفت: چیز جالبى است چه کسى این را ساخته است؟ نیوتن هم چنان که مشغول مطالعه بود، بدون این که سر از روى کتاب بردارد با کمال خونسردى گفت: هیچ کس!

دوست نیوتن نزدیک‏تر آمد و گفت: آقاى نیوتن مثل این که به پرسش من توجه ننمودى، من پرسیدم این وسیله جالب را چه کسى ساخته؟

نیوتن گفت: من پرسش شما را فهمیدم و در پاسخ شما گفتم هیچ کس آن را نساخته است، حالا هم مى‏گویم کسى آن را نساخته است، ذراتى از این جهان خود به خود جمع شده، این گوى‏ها به این ترتیب به وجود آمده است!

دوست نیوتن گفت: آقاى نیوتن شما فکر مى‏کنید من آدم دیوانه‏اى هستم که با من اینگونه صحبت مى‏کنید، چطور ممکن است این دستگاه خود به خود به وجود آمده باشد، مسلماً آن را شخص عاقلى ساخته و هر که ساخته بى‏تردید هنرمند ماهرى بوده است.

نیوتن دست روى دوش دوستش نهاد و گفت: دوست عزیز! در صورتى که این دستگاه که به اسباب بازى کودکان شباهت دارد، و ماکتى از روى منظومه شمسى است و طبق متد آن حرکت مى‏کند امکان نداشته باشد خود به خود به وجود آمده باشد پس آن اصل عظیم یعنى منظومه شمسى چگونه ممکن است که خود به خود به حکم تصادف به وجود آمده باشد؟!

دوست نیوتن تسلیم شد و به وجود آفریدگار جهان هستى و نظام کائنات اعتراف کرد. خواننده عزیز در سطور گذشته در رابطه با آسمان اندکى از بسیار، و مشتى نمونه خروار، و قطره‏اى از دریا به رشته تحریر آمد و همین مقدار کافى است که ما را به عظمت و قدرت و حکمت و عدالت و علم بى‏نهایت خالق آسمانها توجه دهد و قلب ما را از ایمان و معرفت و عشق به او مالامال نماید، اکنون توجه شما را به گوشه‏اى از وضع زمین که دومین مسئله آیه مورد بحث است جلب مى‏کنم.

بر دشمنای محمد وآل محمد لعنت بر محمد وال محمد صلوات

بر دشمنای محمد وآل محمد لعنت بر محمد وال محمد صلوات

تبریک میلاد پیامبر

میلاد با کرامت دلیل اسلام حضرت محمد مصطفی صل الله و علیه والهی وسلم و امام جعفر صادق علیه السلام رئیس مذهب شیعه را بر تمام دوستداران آن حضرت تبریک عرض می کنم. 

  

 

از بام و درِ کعبه به گردون رسد آواز

کامشب درِ رحمت به سماوات شده باز

بت های حرم در حرم افتاده به سجده

ارواح رسل راست هزاران پرِ پرواز

کعبه زده بر عرش خدا کوس تفاخر

مکه شده زیبا و دل افروز و سرافراز

جا دارد اگر در شرف و مجد و جلالت

امشب به سماوات کند خاک زمین ناز

از ریگ روان گشته روان چشمة توحید

یا کوه و چمن باز چو من نغمه کند ساز

دشت و دَر و بحر و بَر و جنّ و بشر و حور

در مدح محمد همه گشتند هم آواز

هر ذره کوچک شده یک مهر جهان تاب

هر قطرة ناچیز چو دریا کند اعجاز

جبریل سر شاخة طوبی چو قناری

در وصف محمد لب خود باز کند باز

جبریل چه آرد؟ چه بخواند؟ چه بگوید؟

جایی که خداوند به قرآن کند آغاز

خوبان دو عالم همه حیران محمد

یک حرف ز مدحش شده:"ما کانَ محمد"

این است که برتر بود از وهم، کمالش

جز ذات الهی همه مبهوت جلالش

رضوان شده دلداده مقداد و ابوذر

فردوس بود سائل درگاه بلالش

والله قسم نیست عجب گر لب دشمن

چون دوست ز هم بشکفد از خُلق و خصالش

هرگز به نمازی نخورد مهر قبولی

هرگز، صلوات ار نفرستند به آلش

بی رهبریش خواهد اگر اوج بگیرد

حتی ملک العرش بسوزد پر و بالش

یوسف ببرد حسن خود از یاد، گر او را

یک منظره در خاطره افتد ز خیالش

این است همان مهر درخشنده که تا حشر

یک لحظه به دامن نرسد گرد زوالش

گل سبز شود از جگر شعله آتش

در وادی دوزخ فتد ار عکس جمالش

چون ذات خدای ازلی لیس کمثله

باید که بخوانیم فراتر زمثالش

ایجاد بود قبضه ای از خاک محمد

افلاک بود بسته به لولاک محمد

ای جان جهان بسته به یک نیم نگاهت

دل گشته چو گل سبز به خاک سر راهت

هم بام فلک پایگه قدر و جلالت

هم چشم ملک خاک قدم های سپاهت

عیسی به شمیم نفست روح گرفته

دل بسته دو صد یوسف صدّیق به چاهت

دل های خدایی همه چون گوی به چوگان

ارواح مکرّم همه درماندة جاهت

از عرش خداوند الی فرش، به هر آن

هستند همه عالم خلقت به پناهت

دائم صلوات از طرف خالق و خلقت

بر روی سفید تو و بر خال سیاهت

زیباتر و بالاتری از آنکه به بیتی

تشبیه به خورشید کنم یا که به ماهت

سوگند به چشمت که رسولان الهی

هستند به محشر همه مشتاق نگاهت

زیبد که کند ناز به گلخانه جنت

خاری که شود سبز در اطراف گیاهت

این نیست مقام تو که آدم به تو نازد

والله که خلّاق دو عالم به تو نازد

صد شکر که عمری ز تو گفتیم و شنیدیم

هر سو نگریدیم گل روی تو دیدیم

هرجا که نشستیم به خاک تو نشستیم

هر سو که پریدیم به بام تو پریدیم

عطر تو پراکنده شد از هر نفس ما

هر گه به سر زلف سخن شانه کشیدیم

زآن روز که گشتیم ز مادر متولد

 

 

از مأذنه ها روز و شب اسم تو شنیدیم 

مرگی که به پای تو بود زندگی ماست

ماییم که در موج عزا عید سعیدیم

تا بودن ما نام محمد به لب ماست

روزی که نبودیم به احمد گرویدیم

آب و گل ما را که سرشتند ز آغاز

آغوش گشودیم، وصالش طلبیدیم

زآن باده که در سورة زیبای محمد

اوصاف ورا گفته خداوند چشیدیم

آن باده که از ساغر فیض ازلی بود

سرچشمة آن کوثر و ساقیش علی بود

روزی که عدم بود و عدم بود و عدم بود

نه ارض و سما بود، نه لوح و نه قلم بود

تسبیح خدا در نفس پاک محمد

لب های علی هم سخن ذات قِدَم بود

روزی که گلِ آدم خاکی بسرشتند

آدم به تولای علی صاحبِ دم بود

از خاک قدم های علی کعبه بنا شد

او را نتوان گفت که نوزاد حرم بود

روزی که کرم بود دُری در صدف غیب

والله علی قبلة ارباب کرم بود

بر قلب علی علم خدا از دل احمد

چون سیل خروشنده روان در دل یم بود

در بین رسولان که به عالم عَلَم استند

نام نبی و نام علی هر دو عَلَم بود

در جوف نبی دید نبی حمد خداوند

با نعت وی و مدح علی ذکر صنم بود

بالله تجلای نبی مطلع الانوار

والله تولای علی فوق نعم بود

خلقت چو خدا خالق بخشنده ندارد

خالق چو نبی و چو علی بنده ندارد

از خالق دادار بپرسید علی کیست

از احمد مختار بپرسید علی کیست

جز شخص علی شخص علی را نشناسد

از حیدر حرار بپرسید علی کیست

شمشیر به دشمن دهد و شیر به قاتل

از قاتل خونخوار بپرسید علی کیست

با دار بلا انس بگیرید و در آن حال

از میثم تمار بپرسید علی کیست

در غزوه ی بدر و احد و خیبر و احزاب

از تیغ شرربار بپرسید علی کیست

از نخله ی خرما و در و دشت و بیابان

از چاه و شب تار بپرسید علی کیست

از حجر و سعید ابن جبیر و ز ابوذر

از مالک و عمار بپرسید علی کیست

جز فاطمه کس محرم اسرار علی نیست

از محرم اسرار بپرسید علی کیست

بگرفت به کف جان و سر و جای نبی خفت

از آن همه ایثار بپرسید علی کیست

میثم چه در اوصاف علی گوید و خواند

جز حق نتواند نتواند نتواند

 

 

من جعفریم

شاعر : غلامرضا سازگار

ای روح صداقت از دم تو
ای گوهر علم از یم تو

زیبنده ی تو است نام صادق
الحق که تویی امام صادق

بر هر سخنت ارادت علم
در هر نفست ولادت علم

میلاد تو ای ولی سرمد
شد روز ولادت محمد

در هفدهم ربیع الاول
شد نور تو بر زمین محول

از صبح ازل امام علمی
تا شام ابد تمام علمی

دانش زدم تو راست قامت
استاد علوم تا قیامت

قرآن به دم تو خو گرفته
ایمان ز تو آبرو گرفته

با نطق تو زنده تا قیامت
توحید و نبوت و امامت

ای در دهنت زبان قرآن
قرآن همه جان تو جان قرآن

روید چو به بوستان شقایق
از لعل لبت در حقایق

وصف تو هماره بر لب ماست
راه و روش تو مکتب ماست

با تو همه جا مدینه ی ماست
این گفت تو نقش سینه ی ماست

هرکه شمرد سبک صلاتش
فردا نبود ره نجاتش

دور است ز خط طاعت ما
بر او نرسد شفاعت ما

تو مخزن علم کبریایی
تو وارث ختم الانبیایی

حق را نفس تو نوشخند است
قرآن به دمت نیازمند است

قرآن که در آن کلام سفته
با نطق تو حرف خویش گفته

هر آیه که جبرئیل آرد
بی نطق شما زبان ندارد

او راه و شما چراغ راهید
ناگفته و گفته را گواهید

تو بر تن پاک علم جانی
استاد مفضل و ابانی

دانشگه نور حق پیامت
صدها چو زراره و هشامت

دارند جهانیان بصیرت
از مۆمن طاق و بو بصیرت

ای زندگیم هدایت تو
دین و دل من ولایت تو

مهر تو همه عقیده ی من
مشی تو مرام و ایده ی من

روزی که گل مرا سرشتند
بر لوح دلم خطی نوشتند

این خط نوشته را بخوانید
من جعفریم همه بدانید

دلباخته ای ز اهل بیتم
خاک ره عبدی و کمیتم

فریاد دوازده امامم
نور است به هر دلی کلامم

باشد که به خاک پای میثم
«میثم» بشود فدای میثم