هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

جک بد واییی

میدونستین خرچنگها تو عروسیاشون نمیتونن دست بزنن
فقط بشکن ریز میزنن!
برید حال کنید با این اطلاعاتی که در اختیارتون میزارم !!
انقدر بدم میاد یکی موقع درس خوندن بیدارم کنه
یکی از اولین حیرت‌های فلسفیم وقتی بود که
فهمیدم علت این که میگن “بادمجون بم آفت نداره” اینه که بم اصن بادمجون نداره
مهم نیست چـــقدر بالایی
مهـــم اینه که اون بالا “لاشـــخوری” یا “عقــــــــاب” … !
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﮔﻞ ﺩﻧﻴﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﻧﻪ …
ﺻﺒﺮ ﻛﻨﻴﺪ !
ﭘﺮﭼﻢ ﻛﻤﻚ ﺩﺍﻭﺭ ﺑﺎﻻﺳﺖ …
ﺑﻌﻠﻪ ﺍﻓﺴﺎﻳﺪﻩ
مامانم میگه پسرم همینجوری که نشستی پا اینترنت
این تخم مرغارم بزار زیرت جوجه شن…
احساس مسئولیت که نداری حداقل حس پدری رو تجربه کن !
این چینیا واقعا زبون همدیگرو میفهمن یا جلو بقیه آبرو داری میکنن؟!
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم یا یه فیلم بذارم ببینم؟
من هروقت زمین میخورم به جای اینکه ببینم کجام داغون شده
فقط نگا میکنم دورم کسی نباشه.
بعد میام خونه میبینم عه دستم قطع شده!:)
همون وقتی که ترجیح داده شد به جای تابلوی ” از سرعت خود بکاهید “
از سرعت گیر استفاده بشه
بشر فهمیده بود که به شعورش امیدی نیست .
طرف تو خیابون یه نفرو میبینه که رو زمین خوابیده دلش میسوزه
میگه چیه اینجا خوابیدی؟ بیا بریم کوچه ما بخواب !
تنها چیز با کیفیت توی زنگیمون “درد” بود،
که هر قدر کشیدیم، پاره نشد !
نفهمی دردیست که فرد را نمیکشد
فقط اطرافیان را دق مرگ میکند
بعضیام ﻫﺴﺘﻦ ﻫﻤﭽﻴﻦ ﻣﻴﮕﻦ ﻣﺎ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻓﻼﻥ ﻣﺎﻩ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ
ﮊﻥِ ﺑﺮﺗﺮ ﺩﺍﺭﻥ |:
ﺑﺎﺑﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾــــﻦ !!!
ﻋﻨﺪ ﻣـــــﺮﺍﻡ !!
ﺍﺻﻞ ﺑﺎﻣﻌﺮﻓﺘــــﺎ !!!!
ﺩ ﺁﺧﻪ ﻣﻬــــــﺮﺑﻮﻭﻭﻭﻥ !!
ﺍﺻﻦ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻮﻟﺪ “خرداد” … ﺧﻮﺑﻪ ؟
ﺍﺯ اﯾﻦ ﺑﻬﺘــــﺮ ؟؟;)
بعضیا هستن میخوان باعث تنوع شن
ولی زیاد وارد نیسن باعث تهوع میشن . . .
دخترا عاشق حرف میشن، پسرا عاشق زیبایی!
حالا دلیل آرایش کردن دخترا و دروغگویی پسرا رو فهمیدین؟
وصیت کردم هرکی تو مراسم ختمم گفت:”خدابیامرزتش،راحت شد”
با لبه ی سینیه حلوا بکوبن دهنش اونم راحت شه بیاد پیش من!
امروز یه سر رفتم محله قدیممون
همه خونه ها و مغازه ها و آدما رو یه دل سیر نگاه کردم
ولی هیچ حس خاصی بهم دست نداد …
آخه ما هنوزم تو همون محله زندگی میکنیم …:|
آدم بی گناه تا پای چوبه دار میره اما آدم گناهکار تا اونجا هم نمیره !
آیا میخواهید همیشه و همه جا بدرخشید؟
به خودتان مقداری اکلیل بزنید..
من امتحان کردم خوب جواب داد icon smile اس ام اس طنز و خنده دار
چرا به اونی که اولین بار به ذهنش رسید زرشکو سرخ کنه بریزه توی پلو نوبل ندادن؟
خدمت به بشریت مگه فقط کشف واکسن و قرصه؟ یه سوال از خانم ها دارم….
زشته بخدا…
از سوسک میترسی؟؟
آخه شما تو شکم سوسک جا میشی؟
نه جامیشی؟؟
نه خب بگو میخام بدونم
به استادم میگم استاد ما نسل سوخته ایم بخدا …
گفت نسل سوخته ماییم شما نسل پدر سوخته اید … icon neutral اس ام اس طنز و خنده دار
هیچی دیگه تا حالا اینقدر توی زندگیم قانع نشده بودم !

جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید:استخدام دارید؟
یارو گفت مدرک چی داری؟ گفت دیپلم!
یارو گفت یه کاری برات دارم،
حقوقشم خوبه پسره قبول کرد.
یارو گفت :
ما اینجا میمون نداریم میتونی بری توی پوست میمون
تو قفس تا میمون برامون بیاد!
چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود،
پسره توی قفس پشتک وارو میزد
از میله ها بالا پائین میرفت.
جوگیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شیره!
داد زد کمکککککککک
شیره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهنش گفت،
آبرو ریزی نکن من لیسانس دارم..!

به شکار رفتن بهلول و هارون

به شکار رفتن بهلول و هارون

روزی خلیفه هارون الرشید و حمعی از درباریان به شکار رفته بودند ، بهلول نیز با آنها بود .
در شکارگاه ، آهویی نمودار شد و خلیفه تیری بسوی آهو انداخت ، ولی به شکار نخورد .
بهلول گفت :
احسنت !
خلیفه غضبناک شده و گفت :
مرا مسخره می کنی ؟
بهلول گفت :
احسنت من به آهو بود که خوب فرار کرد .

صحابه پیامبر(ص) که تروریست های سوری نبش قبرش کردند که بود (+عکس)

 

 

حجربن عدی” از صحابه پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و از یاران با وفای امیرالمومنین حضرت علی (ع) است که به دست معاویه شهید شد و شهادت او موجی از اعتراض و نفرت را به حکومت امویان برانگیخت.
به گزارش خبرگزاری مهر، “حجربن عدی” از قبیله کنده و اهل کوفه است. نوجوان بود که همراه برادرش هانی، به نمایندگی از قبیله‌شان، به خدمت پیامبر رسید و مسلمان شد. مسلمانی راستین، باوفا، شب‌زنده‌دار و روزه‌دار بود.

حجر بن عدی در میان یاران حضرت على (علیه السلام) نمونه بود. او در مدت خلافت امیر مؤمنان (علیه السلام) در هر سه جنگ صفین، نهروان و جمل در رکاب آن حضرت شمشیر مى زد او پیش از شروع جنگ صفین، روزى پشتیبانى خود را از امیرمؤمنان (علیه السلام) چنین اعلام کرد “ما زاده جنگ و فرزندان شمشیریم مى دانیم جنگ را از کجا باید شروع کرد و چگونه از آن بهره بردارى نمود، ما با جنگ بزرگ شده و آن را آزموده زود شناخیتم، ما داراى یاران نیک، خویشاوندان و عشیره فراوان، رأى آزموده و نیروى پسندیده اى هستیم. اینک اختیار ما در دست توست، اگر به شرق یا غرب جهان بروى، در رکاب تو هستیم و هر چه دستور بدهى اطاعت مى کنیم. امیر مؤمنان (علیه السلام) از این وفادارى خوشحال شد و درباره او دعا کرد. یکى از افتخارات وى مقابله با ضحاک یکى از فرماندهان نامدار شام بود که در این نبرد پیروز شد.

حجر در جنگ صفین از طرف امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمانده قبیله کنده بود و در جنگ نهروان فرماندهی میسره‌ی لشگر امام را بر عهده داشت.

زندگی حجر بعد از شهادت امام علی(ع) 

پس از شهادت امام علی (ع) پس از آنکه امام حسن علیه السلام به ناچار صلح را پذیرفت، این یار وفادار و با بصیرت، درحالی‌ که از سادگی سپاهیان امام، خون در چشمانش می‌جوشید، با احترام مقابل حضرت نشست. غرق فکر بود و می‌خواست امام حسن علیه السلام به او و چند نفر از یارانش اعتماد کند و دوباره با معاویه بجنگد. امام هم در فکر بود.

به حضرت عرض کرد: «یا بن رسول‌الله؛ آرزو می‌کردم که پیش از دیدن چنین روزی بمیرم. ما را از زمره اهل عدل بیرون آوردی و در فرقه ارباب جور داخل کردی. حقی را که داشتیم، پشت سر گذاشتیم و در باطلی در آمدیم که از آن می‌گریختیم و پستی را از خودمان به خود بخشیدیم و فرومایگی را پذیرفتیم که سزاوار آن نبودیم.

سخنش بر حضرت سنگین آمد. امام آن اوضاع پیچیده و علت صلح با معاویه را برایش تشریح کرد، ولی حجر قانع نشد. نزد امام حسین علیه السلام رفت تا شاید ایشان فرمان جنگ بدهد.

امام حسین علیه السلام هم سخن برادر را تأیید کرد و حجر را به پیروی از امام عصر خود خواند. حجر بن عدی پذیرفت و مصلحت امامانش را بر خواسته‌ خود مقدم داشت. منتظر روزی بود که امیرالمؤمنین به او وعده داده بود؛ روز شهادتش. تا آن روز، با اراده‌ای محکم، در دوستی علی‌ علیه السلام و پیروی از او باقی ماند.

جریان شهادت حجر بن عدی 

بعد از جریان صلح تحمیلى بر امام حسن (علیه السلام) حاکمان شهرها به دستور معاویه شروع به شکنجه و آزار شیعیان حضرت على (علیه السلام) کردند. یکى از این حاکمان مغیره بود که چون از محبوبیت عمومى و شایستگى و فضیلت حجر آگاه بود ناگزیر به آن اعتراف مى کرد و مى گفت نمى خواهم بهترین مردان شهر را بکشم تا آنان را در پیشگاه خدا سعادتمند گردند و من بدبخت و تبهکار! او اضافه کرد با قتل حجر و یاران او معاویه در دنیا به عزت و آقائى مى رسد ولى مغیره روز قیامت ذلیل و معذب مى گردد.

پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام و رفت و آمد بزرگان عراق و اشراف حجاز با امام حسین علیه السلام دست‌نشاندگان معاویه به دستور او سختگیری بیشتری نسبت به شیعیان، به‌خصوص شیعیان کوفه می‌کردند و بعضی از چهره های سرشناس شیعه را به بهانه های پوچ و بی اساس به قتل می‌رساندند. یکی از آنان حجربن عدی کندی بود.

هنگامى که نوبت قتل حجر وفادار و بزرگوار رسید از دژخیم خود اجازه خواست دو رکعت نماز بخواند، او موافقت کرد، حجر به نماز ایستاد و نماز را طول داد پرسیدند آیا از ترس مرگ نماز را طول دادى گفت: “به خدا سوگند در عمرم هر وقت وضو گرفته ام، دو رکعت نماز خوانده ام و هرگز نمازى به این کوتاهى نخوانده ام و براى اینکه خیال نکنید من از مرگ مى ترسم به این کوتاهى خواندم و بعد گفت پس از مرگ من، زنجیر از دست و پایم باز نکنید و خون پیکرم را نشوئید زیرا مى خواهم روز رستاخیز با همین وضع با معاویه روبرو شوم”!

تاثیر شهادت صحابه پیامبر (ص) 

شهادت حجر تأثیر بسیاری بر روحیه مردم گذاشت و موج نفرت از خاندان اموی سراسر جامعه اسلامی را فرا گرفت، به طوری که عایشه هنگامی که در مراسم حج با معاویه ملاقات کرد، به او گفت:« چرا حجر و یاران او را کشتی و از خود شکیبایی نشان ندادی؟ از رسول خدا شنیدم که فرمود در « مرج عذراء » جماعتی کشته می شوند که فرشتگان آسمان از کشته شدن آنها خشمگین خواهند شد.» معاویه برای این که عمل خود را توجیه کند گفت:« در آن زمان هیچ مرد عاقل و کاردانی نزد من نبود تا مرا از این کار باز دارد.»

داستانهای بهلول عاقل

علت زندگی

ملا به آشنایی گفت: راستی فلانی خبر داری رفیقمان عمرش به دنیا کوتاه بود و مرد. رفیقش گفت: نه! علت مرگش چه بود؟ ملا گفت: آن بیچاره علت زندگیش معلوم نبود چه برسد به علت مرگش.

میلاد حضرت زهرا سلام الله

 

 

ای نخست همیشگی یکتا     آفتاب قدیمی دنیا

سیب سرخ بهشت پیغمبر     یک سبد یاس بر جمال شما

ابتدایت همیشه نا معلوم     انتهای تو نیز نا پیدا

راستی گر نباشی ای بانو     چه غریب است حرف های خدا

خانه ات پایتخت این عالم     حجت من حدیث سبز کسا

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

 چشمهایت ستاره می بارد     مثل خورشید روشنی دارند

نور ماه و ستاره و خورشید     چقدر پیش چشم تو تارند

جلوه کردی و از مکان خودت     آمدی و فرشته ها دارند ...

از بلندای عرش تا مکه     سر راه تو یاس می کارند

آمدی و تمام هر چه که هست     به مقام تو سجده می آرند

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

ای خداوندی تجسم ما     کعبه بی نشان مردم ما

صبح روز نخست ریخته اند     جای انگور سیب در خم ما

سوره ی مکی رسول خدا     نذر چشمانتان تبسم ما

بامتان پشت بام جبرائیل     خانه ات آسمان هفتم  ما

گردش مهربان این دستاس     آرد داری برای گندم ما

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

تو فرادا تو فرد تو تو حید     تو مساوی سیزده خورشید

تو همان سیب روشنی که ازل     از درخت خدا پیمبر چید

تو رسولی ولی به طرز دگر     مرتضایی ولی به شکل جدید

معجر روشن تو هجده سال    به خودش رنگ آفتاب ندید

شب ندارد مدینه ام با تو     السلام علیک یا خورشید

فاطمه ای  فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

سر تو روی بالش پر بود     جلوه ات جلوه ای معطر بود

نان تو از بهشت می آمد     آب نوشیدنیت کوثر بود

مثل یک گنبد طلایی شهر     پشت بامت پر از کبوتر بود

آمدی و ملائک بالا     عرض تبریکشان به حیدر بود

روز میلاد تو برای رسول     به خداوند "روز مادر "بود

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندا ن تو صلوات

ای خدای جمالی دنیا     جلوه بی مثالی دنیا

نام تو بی وضو نمی آید     بر زبان اهالی دنیا

ای پری ای فرشته بالا     تو کجا و حوالی دنیا

تو کنار خدای خویش، خوشی     کوری جای خالی دنیا

ما همیشه پی جواب توایم     ای غروب سئوالی دنیا

فاطمه ای فرشته برکات

بر تو و خاندان تو صلوات

بی تو این سفره ها کریم نداشت     بی تو این بادها نسیم نداشت

تو اگر جلوه ای نمی کردی    طور موسای ما کلیم نداشت

با وجود وجود تو دیگر    حضرت آمنه یتیم نداشت

بی تو ذکر رئوف "بسم الله "    داشت رحمن ولی رحیم نداشت

حرمت قبله هم ترک می خورد    خانه ی تو اگر حریم نداشت

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

آینه صفحه کتاب تو بود     آسمان شیشه گلاب تو بود

اولین عکس در حجاب خدا    دور تا دور عرش قاب تو بود

صبح ها، ظهرها نگاه علی    چشم به راه آفتاب تو بود

روزها نیمه ی جنوب زمین    سنگ زیرین آسیاب تو بود

چادر خاکی زمین خورده    مرتضی هم ابوتراب تو بود

فاطمه ای فرشته خیرات

بر تو و خاندان تو صلوات

غیرت

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت:

- ببخشید آقا! من میتونم یکم به خانم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلاً توقع چنین حرفی رو  نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا پرید و میان بازار و جمعیت، یقۀ جوان رو گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:

- مردیکۀ عوضی، مگه خودت ناموس نداری...؟ خجالت نمیکشی؟؟

اما جوان،خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی بشه و واکنشی نشون بده، همان طور مودبانهه و متین ادامه داد..

- خیلی عذر میخوام؛ فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین! دیدم همۀ بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم، که نامردی نکرده باشم...!
حالا هم یقه مو ول کنین! از خیرش گذشتم!!

مرد خشکش زد... همانطور که یقۀ جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد...

التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج


ایول ایول

هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده.
*
اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.
*
۱- گمونم اسب سفید شاهزاده منو کشتن و باهاش سوسیس درست کردن وگرنه امکان نداشت اینقده دیر کنه
*
۲- می گن پول چرکِ کفِ دسته؛ دستِ ما هم که کلا آنتی باکتریال!
*
۳- مدرسه: سه سیب داریم، دوتای دیگر از علی می گیریم، حالا چندتا سیب داریم؟
مشق شب: اگر یک هندوانه سه کیلویی را بین پنج نفر تقسیم کنیم به هر یک چه مقدار می رسد؟
امتحان: علی ۱۲ موز دارد، قطار او هفت دقیقه تاخیر دارد، وزن خورشید را حساب کنید!
*
۴- ترمینال همون ترمینالِ اما رفتن کجا و اومدن کجا
*
۵- حتی مزخرف ترین چیزهای ممکن بعدها به خاطره های شیرین تبدیل میشن
مثلا صدای مودم دایل آپ موقع کانکت شدن
*
۶- ملت فکر می کنن در اتاقای ما، مثه در یخچال خود به خود بسته میشه، پشت سرشون نمی بندنش
*
۷- هر کس به طریقی دل ما می شکند! اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی، آفرین.
*
۸- اوضاع اونقدر عجیبه که هر کسی از هر دهه ای هست فکر می کنه جزو نسل سوخته است!
*
۹- بعضی وقتا دلم واسه مامانم می سوزه وقتی میام تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم و اون تنها نشسته تلویزیون می بینه. چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما
*
۱۰- همیشه دود سیگار به سمتی میره که نمی خوای، دقیقا مثل مسیر زندگی ما…
*
۱۱- ای کاش الانم مثل بچگی بزرگترین نگرانیم این بود که وقتی آدامس می خرم عکسش تکراری نباشه…!
*
۱۲- وقتی این نوشته های سوزناک بعضیا رو می خونم که از رفتن عشقشون دارن پرپر میشن،
دلم می خواد برم عشقشونو پیدا کنم،
دوتا بزنم تو گوشش، بگم الاغ! داری می کشیش بدبختو!

برگرد!
*
۱۳- در تاریخ تنقلات همه جور آدمی داشتیم از آدم نابغه های که بستنی رو اختراع کرد تا اون آدم نادونی که تخمه ژاپنی رو به آجیل اضافه کرد.
*
۱۴- به علت گرانی بانک مرکزی به مناسبت روز مرد کارت های آفرین صد آفرین و هزار و سیصد آفرین همسر خوب و نازنین چاپ کرد
*
۱۵- پیرمردهای ۹۰ ساله هم توی جمعشون به همدیگه میگن «بچه ها»
*
۱۶- یه آهنگ توی پلی لیستت هست که همیشه ازش رد می شی اما هیچ وقت پاکش نمی کنی
*
۱۷- انگیزه چک کردن میس کال ها:
پنج درصد اهمیت کسی / کسانی که تماس گرفتن
۹۵ درصد خلاص شدن از اون آیکون اعصاب خردکن نشون دهنده میس کال
*
۱۸- رفته بودیم یه جا مهمونی، صاحب خونه یه دختر ملوس داشت، سه چهار سالش بود، دیوار راستو می رفت بالا! نازش کردم، بوسیدمش و بهش با لحن بچگونه گفتم: خاله دون، چن سالته عجیییجم؟ اسمتو بهم می گی خانومه خوججل؟
چند ثانیه تو چشام نگاه کرد، بعدش خیلی جدی گفت: خب مثل آدم حرف بزن ببینم چی میگی…!
*
۱۹- خواستم خونه عشقو تو قلبت بسازم اما شهرداری مجوز نداد!
*
۲۰- فک کنم مسئولان یوفا و فیفا با مسئولان دانشگاه ما هماهنگ کردن که از روز شروع فرجه ها همه بازی های مهم فوتبال رو شروع کنند و اختتامیه اش هم همزمان با اتمام امتحانات ماست.
*
۲۱- این عذاب وجدان گرفتن ها در روزای آخر تعطیلات کاملا نرمال و از علائم سلامتی دانشجویان و دانش آموزان است.
*
۲۲- هر امتحانی سه فاز دارد: فاز فرجه ها که عموما به فنا می رود
فاز ایام امتحانات که عموما به فکر کردن راجع به راهکارهای تقلب می گذرد
فاز بعد از امتحانات که به پاچه خواری اساتید و التماس سپری می شود
*
۲۳- راوی قصه عاشق دخترک شده بود، قصه را طول می داد تا شاهزاده قصه کمی دیرتر برسد
*
۲۴- یادمان باشد اگر قاطرمان تنها شد، طلب عشق ز هر کره الاغی نکنیم
*
۲۵- خرخون مجرم نیست، بیمار است. بیایید با خرخون ها مثل بیماران رفتار کنیم…! (ستاد حمایت ار بیماری های خیلی خاص)
*
۲۶- تو «اسم فامیل»، سر غذا دعوامون می شد می رفتیم پیش بزرگترها تاییدیه می خواستیم که مثلا شهادت بدن گیلاس پلو داریم یا نه!
موز پلو حتی…!
*
۲۷- لیوان آب باس شعور داشته باشه وقتی از بیرون میای و پهن زمینی خودش بیاد بگه منو بخور، این دانشمندا چه غلطی می کنن من نمی دونم
*
۲۸- بچه که بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا … خانوم رضایی،
می گفت: شما … ما هم می گفتیم: ما؟
می گفت: بله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقب تر بشین!
مام می رفتیم عقب. بعد می گفت: یکم عقب تر!
ما هم تا نزدیکای در ورودی می رفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده!
یه همچین اسکلایی بودیم ما…
*
۲۹- وقتی پنج ثانیه قبل از آلارم موبایل بیدار می شم و اونو خاموش می کنم احساس می کنم بمب خنثی کردم
*
۳۰- من همه کتابامو دو دور کامل خوندم، تو چطور؟ (ستاد ایجاد وحشت میان دانشجویان در فصل امتحانات)
*
۳۱- مقدار تعطیلی بیشتر = اتلاف وقت بیشتر
عمرا وقتی تعطیل می شی بشینی درس بخونی
*
۳۲- ما بچه بودیم یه بازی بود به نام: «همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» … صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت!
*
۳۳- استاد: وقتی بزرگ شدی چه می کنی؟ شاگرد: ازدواج! استاد: نخیر منظورم اینه که چی میشی؟ شاگرد: داماد! استاد: اوه! منظورم این است که وقتی بزرگ شدی چی به دست می آری؟ شاگرد: زن! استاد: ابله! وقتی بزرگ شدی برای پدر و مادرت چی می گیری؟ شاگرد: عروس می گیرم! استاد: پسر جان پدر و مادرت در آینده از تو چه می خوان؟ شاگرد: نوه!
*
۳۴- Vincenzo Delafonte: در جهان سوم رمز موفقیت پنهان کردن منابع کسب اطلاعاته
*
۳۵- وسط میدون تجریش احساس کردم یه مردی تو فاصله ۲۰ متریم زل زده بهم و داره میاد سمتم، منم چشم تو چشم شدم و به مسیرم ادامه دادم، بهم رسیدیم و یهو دستشو کرد تو کیفش و یه کاغذ داد دستم، آگهی کاشت مو بود. اولش خیلی بهم برخورد اما بعدا گفتم طفلکی چقدر منتظر یه کچل بوده که رد شه
*
۳۶- فرقی نداره کسی که باهاش حرف میزنی، پلی تکنیک می خونه یا آزاد رودهن. از نظر خودش سختگیرترین استادا و بالاترین سطح علمی رو دانشگاه اونا داره

بدرقه فاطمیه نود و دو

سلام 

برنامه  

بدرقه فاطمیه سال نود و دو 

حرکت دسته عذاداری یکشنبه بیست و پنجم فروردین ساعت ۱۶  از میدان فردوسی به سمت میدان امام خمینی ره

مداحان حاج عبدالرضا هلالی. حاج حسین سیب سرخی. حاج مجید بنی فاطمه

سایت برای دانلود مداحی و روضه برای ایام فاطمیه

سایت برای دانلود مداحی و روضه برای ایام فاطمیه www.delsokhtehgan.ir

تسلیت

ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه واله را بر تمام شیعیان اسلام تسلیت عرض میکنم.