هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

غیرت

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت:

- ببخشید آقا! من میتونم یکم به خانم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلاً توقع چنین حرفی رو  نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا پرید و میان بازار و جمعیت، یقۀ جوان رو گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:

- مردیکۀ عوضی، مگه خودت ناموس نداری...؟ خجالت نمیکشی؟؟

اما جوان،خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی بشه و واکنشی نشون بده، همان طور مودبانهه و متین ادامه داد..

- خیلی عذر میخوام؛ فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین! دیدم همۀ بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم، که نامردی نکرده باشم...!
حالا هم یقه مو ول کنین! از خیرش گذشتم!!

مرد خشکش زد... همانطور که یقۀ جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد...

التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج


نظرات 1 + ارسال نظر
سلطانی 1392/02/01 ساعت 04:14 ب.ظ http://link.azmail.ir

سلام دوست عزیز شرمنده مزاحم شدم میخواستم یه سیستم تبادل لینک رو بهتون معرفی کنم که با این سیستم میتونید به راحتی تبادل لینک کرده و پیج رنک ، بازدید و مخاطب وبلاگتون رو بالا ببرید این سیستم کاملا رایگانه و فقط 1 دقیقه وقتتون رو میگیره امتحانش ضرر نداره موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد