ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
عارف بزرگ سید احمد موسوى حایرى مىگوید:
طالب حضرت حق جلّ و علا را شایسته آن است که چون عزم به خوابیدن نماید، محاسبه اعمال و افعال و حرکات و سکنات صادره از خود را از بیدار شدن شب سابق تا آن زمان تماماً و کمالًا نموده و از معاصى و اعمال ناشایسته واقعه از خود، پشیمان شده و توبه حقیقى نموده و تصمیم بگیرد که انشاء اللّه در مابعد عود ننموده، بلکه تلافى و تدارک آن را در ما بعد بنماید و متذکر شود که:
«ألنَّوْمُ أخُ الْمَوْتِ».
خواب برادر مرگ است.
[اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها] .
و خداست که روح [مردم] را هنگام مرگشان به طور کامل مىگیرد و روحى را که [صاحبش] نمرده است نیز به هنگام خوابش [مىگیرد].
تجدید عهد به ایمان و شهادتین و عقاید حقه نموده، با طهارت رو به قبله «کما یجعل المیت فى قبره» به نام خدا استراحت نموده و به مقتضاى آیه شریفه در مقام تسلیم روح خود به حضرت دوست جلّ و علا بر آمده بگوید:
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست | روزى رخش ببینم و تسلیم وى کنم | |
مشغول توجه به حضرت حق جلّ و علا و تسلیم خود به او شده تا او را خواب برباید و ملتفت آن باشد که چون خواب رود به سراسر وجودش از روح و بدن در قبضه قدرت حضرت حق جل و علا خواهد بود، بحدى که حتى از خود غافل و بىشعور مىشود و اگر اعاده روح به بدن نفرماید، موت حقیقى خواهد بود، چنان که در آیه شریفه مىفرماید:
[فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى] .
و خداست که روح [مردم] را هنگام مرگشان به طور کامل مىگیرد و روحى را که [صاحبش] نمرده است نیز به هنگام خوابش [مىگیرد].
چه بسیار کسانى که خوابیدند و بیدار نشده، تا روز قیامت سر بر نداشتند، پس امید برگشتن به دنیا دوباره نداشته باشد مگر به تفضل جدیدى از حضرت حق جل و علا و در بر گردانیدن روح او را به بدن به لسان حال:
[قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ] .
پروردگارا! مرا [براى جبران گناهان و تقصیرهایى که از من سر زده به دنیا] بازگردان؛* امید است در [برابر] آنچه [از عمر، مال و ثروت در دنیا] واگذاشتهام کار شایستهاى انجام دهم.
لهذا چون از خواب برخیزد، اولًا متذکر نعمت اعاده روح که به منزله حیات تازهاى است از حضرت حق جلّ و علا شده، حمد و شکر الهى بر این نعمت چنان که فرموده و سجده شکرى بر این نعمت چنانکه حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود ادا نموده، ملتفت آن شود که چندین هزارها این خواهش را از او درخواست نموده و به غیر از:
[کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها] .
[به او مىگویند:] این چنین نیست [که مىگویى] بدون تردید این سخنى بىفایده است که او گوینده آن است.
جوابى نشنیدهاند.
کمال مرحمت از حضرت حق جلّ و علا درباره او شده که خواهش او را اجابت فرموده و او را دوباره به دنیا ارجاع فرموده، این حیات تازه را غنیمت شمرده و کمال همت بر آن گمارد که انشاء اللّه تعالى تجارت رابحه نموده که براى دفعه دیگر که به این سفر رود او را مدد حیات ابدى بوده باشد.
و پوشیده مباد بر طالب حق جلّ و علا که علاوه بر این که سایر اشیا و موجودات غیر از حضرت حق جلّ و علا در معرض فنا و زوال هستند و لهذا شایسته مطلوبیت نیست، ممکن بما هو ممکن را هیچ موجودى نافع و مفید نیست جز حضرت حق جلّ و علا، چه هر آنچه به حضرت او جلّ و علا در قبضه قدرت اوست جلّ و علا و لهذا هیچ موجودى غیر از او نه در زمین و نه در آسمان و نه در دنیا و نه در آخرت شایسته مطلوبیت براى شخص عاقل و دانا نیست.
و اگر فرض شود که شخص عاقل چیزى غیر از او طلب نماید، پس بالضرورة والیقین مطلوب بالذات نخواهد بود، بلکه مطلوب بالغیر خواهد بود، مانند مطلوبیت دین و ایمان و آخرت و محبت و معرفت او جل و علا و دوستان او چون پیامبر و ائمه هدى علیهم السلام و عبودیت و طاعت نسبت به او و ایشان علیهم السلام و رضا و تسلیم و سایر اخلاق محموده و ملکات پسندیده که محبوبیت و مطلوبیت و مفید بودن آنها به اعتبار اضافه به حضرت اوست جل و علا نه علاقه بالذات و فى نفسه به آنها.
لهذا شایسته براى عاقل چنان است که صرف نظر و همت طلب از جمیع اشیا غیر از او نموده و به مقتضاى:
[قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ] .
بگو: خدا، سپس آنان را رها کن.
همت طلب را منحصر در او نموده و او را بذاته و بنفسه قرار داده بگوید:
ما از تو نداریم به غیر از تو تمنا | حلوا به کسى ده که محبت نچشیده | |
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را.
پس غنیمتى در این حیات تازه جز از طلب او جل و علا منظور نداشته باشد و در تمام آنات و لحظات و حرکات و سکنات نظر به او جل و علا داشته و او را حاضر و ناظر در جمیع اوقات بداند، تا وقت خوابیدن در شب آینده.
و از این بیان معلوم مىشود که قبیحترین قبایح براى چنین کسى صرف همت نمودن است به مشتهیات و مستلذات و امور معاش خود مانند بطن و فرج و غیر ذلک.
و لذا شایسته است بالمره غفلت از امور مزبوره نموده و به هیچ وجه التفات به امورات مذکوره ننماید و اگر از باب ضعف نفس قهراً التفات به امورات مزبوره بشود. چون نه از او و نه از غیر او جز از حضرت حق جلّ و علا کارى برنمىآید، پس امورات خود را تسلیم و تفویض به حضرت او جلّ و علا نماید.
به جد و جهد چو کارى نمىرود از پیش | به کردگار رها کرده به مصالح خویش | |
بر بنده بندگیست و روزى و سایر مصالح بر عهده آقاى اوست و اقبح قبایح دست بر داشتن از بندگى و اهتمام او در امور خویش (بالاستقلال و بدون توکل و هماهنگى با دستورهاى الهى در کلیه امور) مىباشد.
پس لازم و واجب بر طالب حق، کمال اهتمام است در اطاعت و بندگى و رفتن به حضور و دربار او جل و علا به کمال شوق و تضرّع و تذلّل و ابتهال و چون توجه به حضرت او به قلب است و حضور و ظهور و جلوهگاه او جلّ جلاله قلب است، بلکه در تمام موجودات مظهرى و مجلایى اتم و اکمل از قلب مؤمن براى او جلّ و علا نیست که:
لا یَسَعُنى أرْضى وَلا سَمائى وَلکِن یَسَعُنى قَلْبُ عَبْدِىَ الْمُؤمِنُ .
زمین و آسمانم، گنجایش تجلى حقیقى مرا ندارد، اما دل بنده مؤمنم داراى چنین گنجایش و وسعتى است.
آسمان بار امانت نتوانست کشید | قرعه فال به نام من دیوانه زدند | |
[إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ] .
یقیناً ما امانت را [که تکالیف شرعیه سعادت بخش است] بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم و آنها از به عهده گرفتنش [به سبب این که استعدادش را نداشتند] امتناع ورزیدند و از آن ترسیدند و انسان آن را پذیرفت.
کمال اهتمام طالب بعد از توجه به حضرت حق جل و علا که تعبیر از آن به ذکر مىشود، معرفت و نفس است که تعبیر مىشود به تفکر و انفس که:
مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ.
هر کس خود را بشناسد خدا را مىتواند بشناسد.
[وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ] .
و [نیز] در وجود شما [نشانههایى است] آیا نمىبینید؟
[سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ] .
به زودى نشانههاى خود را در کرانهها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا براى آنان روشن شود که بىتردید او حق است.
لهذا، طالب حق را به غیر از دل و دلبر کارى نیست، بلى من باب المقدمه بر او لازم است تطهیر و تنظیف قلب از ارجاس و انجاس که مقصود اخلاق رذیله بوده باشد، بلکه از ما سواى حق جلا و علا که تعبیر از آن مىشود به تخلیه و آرایش قلب و صیقل دادن آن است به اطاعات و عبادات و صفات حسنه و اخلاق کریمه تا قابلیت ظهور حضرت حق جل و علا را بیابد که تعبیر از آن مىشود به تجلیه و تحلیه.
[إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً] .
جز این نیست که همواره خدا مىخواهد هرگونه پلیدى را از شما اهل بیت [که به روایت شیعه و سنى محمّد، على، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلاماند] برطرف نماید و شما را چنان که شایسته است [از همه گناهان و معاصى] پاک و پاکیزه گرداند.
فدایت! اگر عمل کنى همین قدر بس است و اگر عاملى نباشد، درد و غصه در دل باشد بهتر از آن است که عبث اظهار کند و کسى گوش به درد دل او نکند.