هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

شعر محمدرضا ترکی (بیاپایین)

محمدرضا ترکی 

بیا پایین 

خم شده پشت ما بیا پایین
با توام..نه .. شما! بیا پایین

ای مهندس, جناب! دکترجان!
اخوی! حاج آقا! بیا پایین

از برای خدا از آن بالا
پسر کدخدا! بیا پایین

پیش از آنکه هوا برت دارد
یک هویی, بی هوا بیا پایین

ای که یک چند پیش از این بودی
کاسب خرده پا بیا پایین

هر که آمد عمارتی نو ساخت
زد به نام شما بیا پایین

قسط من می دهم تو می گیری
وام از بانکها؟! بیا پایین

روی امواج قدرت و ثروت
می روی تا کجا؟ بیا پایین

این همه پشتک آن همه وارو!
اندکی هم حیا بیا پایین

می شود بوی این دو رنگیها
عاقبت بر ملا بیا پایین

روز محشر نمی شود پیدا
پارتی، آشنا بیا پایین

صد کیلومتر رفته ای بالا
قدر یک توکّه پا بیا پایین

پول را می شود همین جا خورد
هی نبر کانادا بیا پایین

من نمی گویم از بلندی قاف
یا ز هیمالیا بیا پایین,

اختلاست اگر تمام شده
لطفا از کول ما بیا پایین!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد