هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

مدیون

مدیون

 

من به چشمت مدیونم که

چراغ شب تارم شد

مدیون ناز صداتم

که آهنگ گیتارم شد

 

عکس تو به قاب قلبم

به سادگی خونه کرده

نمی گذرم از نگاهت

که واسم تسکین درده

 

به چشم سیاهت سوگند

با تو دلباخته ترینم

به ناز گیسوات سوگند

بی حضورت من غمینم

 

کاش میگفتم دوست دارم

ولی زبونم بند میاد

تو این همه عشق و تردید

دلم همش تورو میخواد

 

از تو فقط همین مونده

ترانه ای زیر بارون

غزل پاک اون اشکات

همیشه هست ورد زبون

 

با تموم دلخستگیم

هر جا بری باهات میام

اگه میگم دوست دارم

آخه فقط تورو میخوام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد