هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

دیوان حافظ

غزل 1
الا یا ایهالساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاده مشکلها
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
برس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها
بر می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خود کامی به بد نامی کشید آخر
نهان کی ماند ان رازی کز او سازند محفل ها
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
نظرات 2 + ارسال نظر
arvin 1387/03/15 ساعت 09:11 ب.ظ http://www.arvin-shojae.blogspot.com/

سلام دوست عزیز ":"وبسایت جالب وواقعا زیبای داری که خوشحالم می کنی اگه با گذاشتن لینک تو در وبسایتم ولینک من در وبسایتت موافق باشی

تبادل لینک موافقی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد