هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

اولین تپشهای عاشقانه قلبم


اولین تپشهای عاشقانه قلبم

میدانی.....؟

هنوز براندو با نگاه پدرخوانده اش به من نگاه میکند .

 بوگارد خاکستر سیگارش را روی دلم میریزد و آتش میزند.

هنوزهم کلاغهای هیچکاک دور سرم پرواز میکند وتصویر پله های چوبی زیر قدمهایم قرچ قرچ میکند .

 با نگاهی آویزان به در.

درهمهمه سیگار و صندلی که ربطی به لهستان نداشت حل شدم .

 سرد شدم در فنجان قهوه ای که تعبیر نداشت.

روی میزی از زنی که پیشتر نمیدانستمش نوشتم .

 که زندگیش را بیشتر از شعرش زندگی کردم و آغازی شد برای بستن نطفه ای به نام شعر که هی برایم ورد و رجز بخواند تا روی ورقی ، دفتری بدنیا بیاید.

 از اوراد باد . خواب . چکاوک بی آشیان ........

کارعمران بود. صلاحی با " اولین تپشهای عاشقانه قلبم *" .

که فرصتی برایم نماند تا به او بگویم با یک کتاب هم میشود درکافه ای بی پنجره، پنجره ای به یک زندگی بازکرد.

 برای تمام عمر.

نمی دانی.......

من فقط درهمان روزها زندگی کردم  .

بعد با تعبیر گم شدن چتری در خواب، دیگر پاییز را ندیدم .

خلاص .

   

*اولین تپشهای عاشقانه قلبم /نامه های فروغ فرخزاد به پرویز شاپور/به کوشش کامبیز شاپور و عمران صلاحی.

نظرات 3 + ارسال نظر
سارا خانم 1386/12/12 ساعت 10:50 ق.ظ

سلام رفیق
معذرت
نمیدونستم که لینک ندادم
ولی تا یادم میاد برای همه دوستان کامنت گذاشتم که فیلتر شدم
اینم ادرس جدید
ببخشید
چشم لینک میدم

یه کوچولو و آقاییش 1386/12/12 ساعت 07:07 ب.ظ

آپم و منتظرت

سلام من آپم با موضوع اشک.. و منتظر حضورتون هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد