هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

نشان عشق

ای که می پرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست


آن که دائم هوس سوختن ما می کرد کاش بود واز دور تماشا می کرد


هر کس بد ما به خلق گوید ما چهره به غم نمی خراشیم ما خوبی او به خلق گوییم تا هر دو دروغ گفته باشیم


زندگی با تلخ وشیرینش گذشت با علی خان وولی خانش گذشت
زندگی ان قدرهم بد نبود زندگی با بالا و پایینش گذشت


رفاقت قصه ی تلخیست که پایانش غم انگیز است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد