هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

چند نفر به یک نفر واقعا که

نظرتو راجع به این عکس چیه؟ 

میخان بخورنش؟ 

باهاش دوستن؟ 

 

فیلتر شکن قوی و رایگان نابود گر هر نوع فیلتر داخلی و خارجی

فیلتر شکن قوی و رایگان نابود گر هر نوع فیلتر داخلی و خارجی 

بی حجابی با سیب زمینی

خودتون قضاوت کنید به نظرتون در زمونه ی ما چند درست از مرد ها اینجورین؟ 

 

شهروندان مختلف چگونه تفریح می کنند؟!

دیپلمات ها: به برزیل می روند و تفاوت های فرهنگی از خود نشان می دهند!

نمایندگان مجلس: از دولت دعوت می کنند تا برایشان شوخی های بامزه تعریف کند.

دولت: به مجلس می رود تا دورِ هم صفایی بکنند.

مسئول ستاد هدفمندی یارانه ها: هفت نفر از دوستانش را به خانه دعوت می کند تا یارانه بازی کنند.

شهروندان سرباز: از هر فرصتی برای خوابیدن استفاده می کنند.

شهروندان مناطق کویرنشین: برای شنا و ماهی گیری در دریای خزر به استان سمنان سفر می کنند!

نخست وزیر سابق ایتالیا: قبل از هر تفریحی، ابتدا سن و سال اطرافیانش را می پرسد!

دانش آموزان قدیمی: یک تکه کاغذ را در دهانشان خوب می جویدند، سپس به وسیله لوله خودکار بیک و قدرت فوت، گلوله کاغذی را به سمت پس گردن یکی از همکلاسی ها پرتاب می کردند و ریز ریز می خندیدند.

دانش آموزان امروزی: از حرکات موزونی که در کلاس انجام می دهند فیلم می گیرند و در یوتیوب آپلود می کنند. در قسمت کامنت ها نیز برای همدیگر دو نقطه دی و لول می گذارند.

دانشجویان شهرستانی: به نمایشگاه کتاب تهران می آیند تا هم ساختمان نیمه کاره مصلا را ببینند و هم سیب زمینی سرخ کرده بخورند.

دانشجویان تهرانی: به یک کتاب فروشی در خیابان کریمخان زند می روند و پیکسل شازده کوچولو می خرند!

شهروندان بالای شهر: پینت بال، کارتینگ، بانجی جامپینگ، کافی شاپ، فست فود (پیتزا گورگونزولا + سالاد سزار + قارچ سوخاری + کوکتل استوایی)، پیپ

شهروندان پایین شهر: بیخ دیواری، موتورسواری چهار تَرکِه، جامپینگ آف دِ وال! قهوه خونه، فلافلی (خیار شور + نون اضافه + نوشابه شیشه ای)، قُلقُلی

راننده های پایین شهر: «اگه یادش بره که وعده با من داره وای وای وای/ دل بیچارمو به دست غم بسپاره وای وای وای» به موسیقی گوش می دهند.

راننده های بالای شهر: «بَنگ، بَنگ، هی شات می داون/ بنگ بنگ، آی هیت دِ گراند/ بنگ، بنگ، دَت آوفول ساوند/ بنگ بنگ، مای بِیبی شات می داون» به موسیقی گوش می دهند.

راننده های وسط شهر: «به کلاس جوونی خوش اومدین... دوپس دوپس دوپس... مهم نیست که چند سالتونه، هر کی که دلش جوونه میتونه توی این کلاس شرکت کنه... دیرین دیرین رین دیرین رین دیری دیری دین رین...» به رادیو گوش می دهند.

خانواده ها: برای چند روز، بچه ها را پیش مادربزرگ و پدربزرگشان می فرستند!

شهردار: به همراه کارمندانش، برای دیدن فیلم «نارنجی پوش» به سینما می رود. در سکانسی که همایون ارشادی (در نقش شهردار) وارد بیمارستان می شود، کارمندان از روی صندلی بلند می شوند و کف و سوت می زنند.

شهردار نیز در حالی که لبخند رضایت بر روی لب دارد، برای کارمندانش دست تکان می دهد. البته کارمندان این ابراز محبت را به دلیل تاریک بودن سینما نمی بینند!

کارگران: هر چند ماه یک بار دور هم جمع می شوند و با هم کَل می اندازند. هر کس تعداد ماه های بیشتری حقوق نگرفته باشد برنده است. در آخرین دورِ هم نشینی، دو نفر به طور مساوی هشت ماه حقوق نگرفته بودند. کارگری برنده شد که پیامک «انصراف از دریافت یارانه» برایش ارسال شده بود!

روش یارانه بازی: این بازی هشت نفره است. ابتدا همه دست هایشان را پشت کمرشان پنهان می کنند، یک نفر با صدای بلند می گوید «اِنصَرَفَ، یَنصَرِفُ، اِنصراف!» همه باید دست ها را هم زمان جلو بیاورند و با انگشت های خود یک عدد بین صفر تا نُه را نشان بدهند.

در این مرحله رئیس ستاد، عددها را از راست به چپ یاداشت می کند و اعداد؛ 091 و یا 093 را به اول آن اضافه می کند. سپس به این شماره یِ یازده رقمی یک پیامک «انصراف از دریافت یارانه» می فرستد و کلی دور هم خوش می گذرانند!


برچسب‌ها: ناصر اسماعیل زاده داداش گلم, شادی روحش صلوات

جک بد واییی

جککککککککککککککککککککککککککک

قبل از خوندن این جکها در نظر داشته باشید مضمون ما (یارو) است حالا شما این یارو رو میتونید هر کسی فرض کنید.

یه روز یارو می ره تماشای رقص باله از اول تا آخرش خواب بوده. بعد ازش می پرسن چه طور بود؟ میگه آدمای خیلی خوبی بودن. دیدن من خوابم، رو نوک انگشت راه می رفتن.

زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟

شوهر: آره، خوب یادمه، گفتم: می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم.

زن: خوب، پس چی شد؟

شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه.

زن: کیو خوشبخت کردی؟

شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه

از یارومی پرسن واحد کمتر از مثقال چیه؟ میگه چس مثقال

اولی: امان از دست این زنها! زنم تمام دارائی ام را برداشت و رفت.

دومی: خوش به حالت! زن من تمام دارائی ام رو برداشت و نرفت

مادر به پسرش: هیچ خجالت نکشیدی این همه کیک رو تنهایی خوردی، اصلاً هیچ به فکر خواهرت بودی؟

پسر بچه: آره مامان همه اش به فکرش بودم، که نکنه یک دفعه وسط خوردن کیک سر برسه

یارواز صدای جیرجیرک خوابش نمی برده، جیرجیرکه رو روغنکاری می کنه

یارو می ره عیادت یکی از دوستانش، وقتی می خواد بره به اقوام دوستش که اونجا بودن، میگه: این دفعه مثل دفعه قبل نکنید، که مریضتون مُرد و منو خبر نکردیدها

روباهی به زاغی گفت: چه دمی، چه سری، عجب پایی! زاغ عصبانی شد و گفت: بی‌تربیت! خجالت بکش. اون موقع من کلاس اول بودم. حالا شوهر دارم

دو تا دروغگو داشتن از کنار یک کوه رد می شدن یکی به دیگری گفت: اون مورچه را می بینی که بالای اون کوهه؟ اون یکی هم گفت: کدوم یکی را می گی؟ اون یکی را گه چشمش بازه یا اون یکی که چشاش بسته است؟

از یارومی پرسند: می دونی چرا غواص ها به پشت می پرن تو آب؟ می گه: چون اگه به جلو بپرن می افتن تو قایق

یارومی ره دم در آزمایشگاه داد می زنده: پس کی می خواین جواب خون شهدا رو بدین؟

از یارومی پرسن چه جوری بستنی کیم می خوری؟ می گه می ذارمش لای نون، سیخشو می کشم بیرون

می دونی بزرگترین امتیاز مجرد بودن چیه؟

از هر طرف تخت که  عشقت بکشه می تونی بیای پایین

یارو در خونش رو رنگ می کنه، بچه هاش گم می شن

یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه:

سبز - آبى - قرمز

ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من راقص نورم

 

دست یا چیز

دست یا چیز

هیچ وقت چیزتو پیش کس دیگه ای دراز نکن

 

هیچ میدونین اگه کلمه ی دست اختراع نشده بود و به جاش از کلمه ی چیز استفاده میکردیم روزانه چه کلمه هایی میشنیدیم؟؟ زیاد به مختون فشار نیارین خودم مثال میزنم 

توی کتاب علوم مینوشتند:چیز خیلی مفید است! با چیز میتوان اجسام را بلند کرد!بعضی چیزها مو دارند بعضی دیگر بی مو هستند!ولی کف چیز مو ندارد!هیچوقت چیز خود را توی سوراخ نکنید!چون ممکن است جانوران نوک چیزتان را گاز بگیرند!همیشه قبل از غذا چیز خود را با اب و صابون بشویید!هیچوقت با چیز کثیف غذا نخورید!خانمها همیشه دوست دارند به چیز خود لاک و کرم بمالند!این عمل برای محافظت از چیز خوب است!ادم وقتی سردش میشود چیزش را روی بخاری یا زیر بغل میگیرد

در کتاب تاریخ مینوشتند:اردشیر دراز چیز به هندوستان لشکر کشی کرد و چیز اجانب را کوتاه نمود
مردم توی کوچه و بازار میگفتند:لامصب چیز ما نمک نداره!به هر کسی خوبی کردیم جوابش بدی بود!از قدیم میگفتند با هر چیز بدی با همون چیز پس میگیری
پدری به پسرش درس ادب میداد:پسرم هیچوقت پیش مردم چیزتو دراز نکن!توی بیمارستانها ادمهایی رو میدیدیم که چیزشان توی تصادف قطع شده و مجبور بودند تا اخر عمرشان از چیز مصنوعی استفاده کنند
دزدهای مسلح هنگام حمله به بانک میگفتند:چیزها بالا! چیزهاتون رو بزارید پشت سرتون!اگه کسی چیزش به زنگ خطر بخوره چیزشو میشکنیم! ورییس بانک به پلیس میگفت:چیزم به دامنتون!دزدها رو بگیرید!و پلیس ها هم چیز از پا درازتر از ماموریت برمیگشتند! هر روز در اخبار میشنیدیم که:این بار چیز استکبار جهانی از استین فلانی بیرون امده
و پسر جوانی در دفترچه خاطراتش مینوشت:اون روز من با دختر خانمی اشنا شدم! اون چیزش رو دراز کرد و من چیزش رو گرفتم و کمی فشار دادم! چه چیز گرم و لطیفی داشت!از خجالت چیزش خیس شد!و دوستی ما از همون روز شروع شد!دیروز بازم اونو توی اتوبوس دیدم!چیزم رو به میله گرفتم و رفتم جلو!از دیدن من خوشحال شد و گرم صحبت شدیم!اتوبوس خیلی تند میرفت و من برای اینکه اون نیفته چیزم رو گذاشتم پشتش!از این کاره من خوشش اومد و تشکر کرد!اون 2تا ایستگاه بعد پیاده شد و من چیزم را براش تکون دادم! امروز هم توی کافه تریا قرار داشتیم!رفتیم و سر یه میز نشستیم!فضای اونجا خیلی تیره و تار بود!من چیزم رو گذاشتم روی چیزش و گفتم:چقدر چیز شما لطیف و نرمه!اون هم گفت:چیز شما بزرگ و داغه!بعد از نوشیدن قهوه بیرون اومدیم!چیزامون توی چیز همدیگه توی خیابون راه میرفتیم و مردم هم مارو نگاه میکردند! اونو به خونشون رسوندم و دوباره چیزمو گرفت و من هم چیزشو فشار دادم! ازش دور شدم و از دور چیزمو براش تکون دادم...هوا خیلی سرد بود... چیزم داشت یخ میزد...برای همین چیزمو گذاشتم توی جیبم!

سیندرلا

وقتی کدو حلوایی می شود «مرسدس بنز»

روزی بود روزگاری ودختری به نام سیندرلا که با نا مادریش که اسنش صغری خانم بود و دوتا ناخواهری اش که اسمشون زری وپری بود زندگی می کرد.

بیچاره سیندرلا از صبح که از  خواب پا میشد باید تا وقت خواب کار می کرد.آخه صغری خانم خیلی ظالم بود همش می گفت:سیندرلا پارکت رو تمیز کردی؟سیندرلا لورر دراپه ها رو گرد گیری کردی؟سیندرلا تراس رو شستی؟سیندرلا جکوزی وسنا رو ضد عفونی کردی؟سالاد دسر وغذای من رو آماده کردی؟وسیندرلا که دهنش سرویس شده بود پیش خودش می گفت:ای بترکی!کارد بخوره تو اون شکمت که دومتر تو افسایده ورو زانوهات پهن شده و..........و..........(بعلت فجیه بودن فشها شرمنده نمیتونیم بقیه اش رو بنویسیم).

وبعد با صدای بلند می گفت:بله!مامی صغی!

خلاصه بمیرم برای این دختر که بد بختی هاش یکی دو تا نبود.

از قضا  یک روز پسر پادشاه که خاک بر سرش شده بود و خوشی زیر دلش رو زده بود،تصمیم گرفت که ازدواج کنه و رفت پیش مامانش و گفت:مامان جون.

مامانش گفت : بله پسر دلبندم ،عسلم، میوه ی قلبم.

شاهزاده گفت من زن می خوام.

مامانش گفت: تو غلط می کنی پسره ی الاغ مگه.... میخواره!؟نونت کمه آبت کمه زن گرفتنت چیه؟

شاهزاده گفت: مامان دارم پیر پسر میشم دارم این گل پرپر میشم!

مامانش در حالی که اشکهاش جاری شده بود گفت:باشه قند عسلم،شیر وشکرم،پسر گلم می خوای با کی مزدوج شی؟

شاهزاده گفت :هنوز نمی دونم.ولی این رو میدونم که دارم از بیزنی می ترکم.

مامانش گفت:خاک بر سرت پسر های شهر نصف توهستن وپول وپله هم ندارن ده بیستا دوست دختر دارن وتو...؟من از فردا سراغ میگیرم ویه دختر آفتاب مهتاب ندیده و خوشگل ونجیب، مثل خودم برات پیدا می کنم!!!

خلاصه شاهزاده دیگه خواب وخوراک نداشت،همش منتظر بود تا مامانش یه دختر با کمالات وتحصیل کرده وامروزی براش گیر بیاره.

یه روز مامانش گفت:کوچولوی عزیز مامان من تموم دختر های شهر رو دعوت می کنم خونه خودمون.از هر کدوم خوشت اومد بگو با پس گردنی بگیریمش!

شاهزاده گفت:حالا چرا با پس گردنی؟

مامانش گفت:آخه خره چرا نمی فهمی؟!برای اینکه مهریه بهش ندی پسر!آخه تو کی میخوای آدم بشی.

روز مهمونی فرا رسید .سیندرلا ،زری وپری هم دعوت شده بودند.زری وپری،بزنم به تخته چه... شده بودند!مثل دوتا بچه میمون!اما سیندرلا..... وای چی بگم براتون دست جنیفرو با آنجلینا رو از پشت بسته بود! شده بود یه دسته گل! صغری خانم حسود چشم در اومده افتاده تو قابلمه،سیندرلا رو با خودش به مهمونی نبرد. سیندلا هم کنار شومینه نشست وقهوه ی تلخ نوشید وکمی با اینترنت چت کرد.و آهههههه کشید وهرچی از دهنش در اومد به ننش گفت.

اما یه دید که یه زن جادوگر تپل مپل گرد،جلوی چشماش ظاهر شد.

سیندرلا گفت:سلام!

زن جادوگر گفت:گیرم که علیک! حالا فش میدی برای چی؟

سیندرلا آبغوره گرفت. جادوگر گفت حالا برای من آبغوره می گیری.

سیندرلا گفت :اولا آبغوره نیست آبلیموه، دوما برای تو نمی گیرم برای خودمه.

زن جا دوگر گفت:...میخوری!پاشو ببینم،من آومدم که آرزوهات رو برآورده کنم زود باش آرزو کن بدبخت.

سیندرلا گفت:آرزو می کنم که به مهمونی پادشاه برم.

زن جادوگر گفت خوب برو،کی جلوی راهتو گرفته؟راه باز جاده دراز!

سیندرلا گفت: چشم میرم،خداحافظ.سیندرلا از جا بلند شد،می خواست راه بیفته زنگ زد به آژانس ولی آژانس ماشین نداشت.زنگ زد به تاکسی تلفنی،ولی اونجا هم ماشین نداشت.خواست بره مترو سوار شه ولی مترو هم خیلی شلوغ بود آخه آخر وقت بود وهمه داشتن از سر کار برمیگشتن.زنگ زد به پیک موتوری گفت :آقا موتور دارید؟یارو گفت: نه نداریم. سیندرلا نا امید گوشی رو گذاشت وبه زن جادوگر گفت:هی میگی برو،برو...!آخه من چه جوری برم.

زن جادوگر گفت:ای بخشک شانس یه امشب می خواستم استراحت کنم،اونم نشد.پاشو بیا ببینم چه مرگته!

با هم رفتن تو انباری اونجا فقط یدونه کدو حلوایی بود،زن جادوگر گفت:بیا سوار این شو برو!

سیندرلا گفت:من آبروم میره اگه سوار این بشم!

خلاصه زن جادوگر چوب جادوییش رو بکار انداخت و کوبید تو فرق سر کدو حلوایی و گفت: زودباش تبدیل شو به مرسدس ! کدو بیچاره هم که ضربه مغزی شده بود از ترسش تبدیل شد به یه مرسدس بنز نقره ای!

زن جادوگر به سیندرلا گفت:رانندگی بلدی؟ گواهینامه داری؟پنج ساله شده؟

سیندرلا گفت:شهرک آزمایش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم.

زن جادوگر گفت:ای خاک بر اون سرت ! حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم.

بعد با چوبش زد تو سر یه سوسک بد بخت که رو دیوار نشسته بود وداشت با حسرت به بنز نگاه می کرد .سوسکه تبدیل شد به یه پسربد قیافه!مثل پسرهای امروزی(بلا نسبت بعضی ها  من جمله خودم).

سیندرلا گفت:من با این ته دیگ سوخته جایی نمیرم!

زن جادوگر گفت: چرا نمیری؟

سیندرلا گفت:آبروم میره!

زن جادوگر گفت همینه که هست نمی تونم که «برد پیت» رو برات بیارم!

سیندرلا گفت:حداقل به این گاگول بگو به موهاش تافی، ژلی، واکسی...بزنه.

خلاصه گاگول ژل زد به موهاش وبا هر بدبختی که بود حرکت کردند سمت خونه پادشاه. وقتی رسیدند اونجا،دیدند وای چه خبره!امیینم و فیفتی سن اومدن ودارن رپ می خونن.جنیفر داشت مخ پدر پادشاه رو تیلیت می کرد! زری وپری هم جو گیر شده بودند وداشتند تکنو میزدن.صغری خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا راه میرفت و شرک وخرش و تمام بچهاشون هم از یه سر میز شروع کرده بودند و داشتن درو میکردن!

خلاصه تو این هاگیر واگیر چشم پادشاه به سیندرلا افتاد ویه دل نه صد دل عاشقش شد.سیندرلا هم که دید تنور داغه،با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و گفت:شاهزاده ملوسم ،منو میگیری؟!

شاهزاده گفت اول بگو شماره ی پات چنده؟

سیندرلا گفت باور کن شماره پام سی و هفته وبینیم رو هم عمل نکردم از اول همین طوری بود!

شاهزاده در حالی که از خوشحالی چشماش داشت برق میزد وخرکیف شده بود گفت:آره میگیرمت من همیشه آرزو داشتم شماره ی پای زنم 37 باشه ودماغش عملی نباشه مثل تو که اصلا تابلو نیست عمل کردی وگونه هم گذاشتی.

خلاصه شاهزاده رو کرد به مهمون ها وگفت:ای مردم همیشه آنلاین من!من و سیندرلا می خواهیم با هم ازدواج کنیم وبه هیچ کسی هم ربطی نداره.

همه گفتند مبارکه وبا هم گفتند:گل به عروس یالا...داماد رو ببوس یالا!

آنها سالهای سال به کوری چشم زری وپری با هم زندگی کردند وشونصد تا بچه بدنیا آوردند!

 

فرم ثبت نام سفر

فرم ثبت نام سفر همیشگی آخرت

 

مشخصات مسافر

 

نام: انسان  ٬  نام خانوادگی: آدمیزاد  ٬  نام پدر: آدم  ٬  نام مادر: حوا  ٬  لقب: اشرف مخلوقات  ٬  اصالت: خاکی  ٬  صادره از: عالم بالا  ٬  مبدا: دنیای فانی  ٬  ساکن: کهکشان راه شیری ٬ منظومه شمسی ٬ زمین  ٬  مقصد: برزخ  ٬  ساعت پرواز: هر وقت که خداوند سبحان صلاح بداند  ٬  اقامتگاه: دوزخ یا جنة

 

وسایل مورد نیاز

 

۱ـدومتر پارچه سفید  ۲ـانجام واجبات و ترک محرمات  ۳ـامر به معروف و نهی از منکر  ۴ـدعای خیر والدین و مؤمنین  ۵ـنماز اول وقت  ۶ـولایت ائمه اطهار  ۷ـاعمال خدا پسند  ۸ـتربیت اولاد صالح

  

تذکرات مهم

 

۱ـخواهشمند است قبل از پرواز وصیت خود را بنویسید

 

۲ـخواهشا جهت رفاه حال خود قبل از پرواز زکات و خمس را پرداخت نمایید

 

۳ـاز آوردن ثروت ٬ مقام ٬ منزل ٬ موبایل و ماشین حتی به داخل فرودگاه جدا خودداری نمایید

 

۴ـحتما قبل از حرکت به بستگان خود توصیه نمایید تا از آوردن دسته گلهای سنگین ٬ سنگ قبر گران قیمت و تجملاتی و نیز مراسم های پر خرج خودداری نمایند

 

۵ـجهت رفاه حال خود و تمرین دل کندن از دنیا ٬ قبل از پرواز اموال خود را بین فرزندان و فقرا تقسیم نمایید

 

۶ـاز آوردن بار اضافی از قبیل حق الناس و غیبت و تهمت و دروغ و... خودداری نمایید

 

۷ـقبل از پرواز از اطرافیان خود بخواهید تا در مجالس اهل بیت به یاد شما بوده و از خیرات برای شما دریغ نکنند.

  

راهنمایی

 

برای کسب اطلاعات و راهنمایی بیشتر به قرآن و سنت پیامبر مراجعه نمایید.

تماس و مشاوره به صورت شبانه روزی و رایگان و مستقیم و بدون وقت قیلی می باشد.

در صورتی که قبل از پرواز با مشکلی برخوردید به آدرس های ذیل مراجعه نمایید:

آیه ۱۸۷ سوره بقره ٬ آیه ۴۶ سوره نساء ٬ آیه ۱۲۸ سوره توبه ٬ آیه ۵۶ سوره اعراف ٬ آیات ۱۰ و ۱۱ سوره طلاق.

 

امیدوارم سفر آسوده ای در پیش داشته باشید.

                                                                         سرپرست کاروان

                                                                         حضرت عزرائیل

جک بد

جککککککککککککککککککککککککککک

قبل از خوندن این جکها در نظر داشته باشید مضمون ما (یارو) است حالا شما این یارو رو میتونید هر کسی فرض کنید.

یه روز یارو می ره تماشای رقص باله از اول تا آخرش خواب بوده. بعد ازش می پرسن چه طور بود؟ میگه آدمای خیلی خوبی بودن. دیدن من خوابم، رو نوک انگشت راه می رفتن.

زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟

شوهر: آره، خوب یادمه، گفتم: می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم.

زن: خوب، پس چی شد؟

شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه.

زن: کیو خوشبخت کردی؟

شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه

از یارومی پرسن واحد کمتر از مثقال چیه؟ میگه چس مثقال

اولی: امان از دست این زنها! زنم تمام دارائی ام را برداشت و رفت.

دومی: خوش به حالت! زن من تمام دارائی ام رو برداشت و نرفت

مادر به پسرش: هیچ خجالت نکشیدی این همه کیک رو تنهایی خوردی، اصلاً هیچ به فکر خواهرت بودی؟

پسر بچه: آره مامان همه اش به فکرش بودم، که نکنه یک دفعه وسط خوردن کیک سر برسه

یارواز صدای جیرجیرک خوابش نمی برده، جیرجیرکه رو روغنکاری می کنه

یارو می ره عیادت یکی از دوستانش، وقتی می خواد بره به اقوام دوستش که اونجا بودن، میگه: این دفعه مثل دفعه قبل نکنید، که مریضتون مُرد و منو خبر نکردیدها

روباهی به زاغی گفت: چه دمی، چه سری، عجب پایی! زاغ عصبانی شد و گفت: بی‌تربیت! خجالت بکش. اون موقع من کلاس اول بودم. حالا شوهر دارم

دو تا دروغگو داشتن از کنار یک کوه رد می شدن یکی به دیگری گفت: اون مورچه را می بینی که بالای اون کوهه؟ اون یکی هم گفت: کدوم یکی را می گی؟ اون یکی را گه چشمش بازه یا اون یکی که چشاش بسته است؟

از یارومی پرسند: می دونی چرا غواص ها به پشت می پرن تو آب؟ می گه: چون اگه به جلو بپرن می افتن تو قایق

یارومی ره دم در آزمایشگاه داد می زنده: پس کی می خواین جواب خون شهدا رو بدین؟

از یارومی پرسن چه جوری بستنی کیم می خوری؟ می گه می ذارمش لای نون، سیخشو می کشم بیرون

می دونی بزرگترین مجرد بودن چیه؟

از هر طرف تخت که  عشقت بکشه می تونی بیای پایین

یارو در خونش رو رنگ می کنه، بچه هاش گم می شن

یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه:

سبز - آبى - قرمز

ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من راقص نورم

 

جک بد

اس ام اس ها وجک های باحال (وکمی قدیمی)

---------------------------------------------------------------------

آخه چرا؟!

.

.

.

.

بگووو چرا؟!!!

.

.

.

.

آخه چرا تو که میدونی سر کاری میایی پایین؟!

____________________________________________________

خرس ها با یک ظرف عسل خر میشن، اسبها با چند حبه قند، طوطی با تخمه، سگ با استخوان، مردا با زن زیبا، زنا با یکم تعریف و تمجید،... راستی برات موز خریدم !!!

___________________________________________________

so ko no mo bo po do zogo ro to wp lo mo no co fo

این پیام فقط برای غنچه کردن لبهای شما میباشد و هیچ ارزش دیگری ندارد!

_____________________________________________________

امروز درست 1سال و 10 ماه و 2 روز و 5 ساعت و 20دقیقه و 55ثانیه و 7 صدم ثانیه هست که میخوام بگم انرژی هسته ای حق مسلم ماست!

_____________________________________________________

اگر میخواهید زندگی دوباره داشته باشید، با ما تماس بگیرید... سازمان بازیافت زباله!

____________________________________________________

بچه هه به دنیا میاد یه دستش مشت بوده یکیش بیلاخ. مشتشو باز می کنن می بینن توش قرص ضد حاملگیه!

_____________________________________________________

از جلوی گل فروشی رد می شدم.دیدم قشنگترین گلش نیست.نگرانت شدم.کجا بودی

 ----------------------------------------------------------------------------------------

 اگه مردونگی مرده اگه رفاقت رنگ باخته اگه عشق دیگه معنا نداره اگه دنیا پر نامردیه اگه ارامش دیگه خواب و رویاست به تو چه؟تو smsبده!

 ----------------------------------------------------------------------------------------

 می دونی فرق تو با گاو چیه ؟
ناراحت نشو شوخی کردم ، هیچ فرقی ندارید !!!

 ----------------------------------------------------------------------------------------

بهترین یونجه دنیا مال کجاست
.
.
.
.
.
یه کم فکر کن
.
.
.
.
.
نمی دونی
.
.
.
.
اشکالی نداه از یه خر دیگه می پرسم

 ---------------------------------------------------------------------------------------

اگه کسی دستهات رو گرفت – قلبت لرزید ‚ عجله نکن !!!

شاید بابا برقی باشه !

-----------------------------------------------------------------------------------------

 قانون 4 نیوتن در زمان عاشقی : زمین هیچ جاذبه ای ندارد .. سیب ها به خاطر تو می افتند چون تنها جاذبه زمین تویی

-----------------------------------------------------------------------------------------

از گوسفنده می پرسن بزرگترین آرزوت چیه؟ میگه برای یکبار هم که شده وقتی سوار وانت می شم جلو بشینم!!!

 ----------------------------------------------------------------------------------------

نگاهی گرم بر یاس کردم


تو را در برگ گل احساس کردم


خلاصه در کلاس ناز چشمت


دو واحد عاشقی را پاس کردم ...

  ---------------------------------------------------------------------------------------

روی یه برگ نوشتم که دوستت دارم ولی تو مثل بز خوردیش

 ----------------------------------------------------------------------------------------

همیشه سعی کن مثل پالاز موکت باشی شخصیت ات کوبیده نشه و همواره رنگ خودت رو حفظ کنی!

_____________________________________________________

یه روز تو رو تو کوچه دیدم و عاشقت شدم....فرداش تو خیابون دیدمت و دیوونت شدم...... امروز تو اتوبان دیدمت خدا آخر و عاقبتم و به خیر کنه! عجب 206ی هستی!

____________________________________________________

اینو واسه تو فرستاده ام ، آره برای تو ، برای خودت، چرا به این ور و اون ور نگاه می کنی ؟ مگه عجیبه که این مال تو باشه؟ شک نکن مال خودته ، آخه مگه به جز تو هم علاف دیگه ای هست؟؟؟؟؟

___________________________________________________

اس ام اس های نیمه شبی!

---------------------------------------------------------------------

می خواستم ببینم شبا که می خوای بخوابی گوشیتو خاموش می کنی که سره کارت نزارن... ؟!!

_____________________________________________________

همه جا امن و امانه! تو راحت بگیر بخواب

_____________________________________________________

با این که این همه اسکل شدی هنوزم حاضر نیستی شبا گوشیتو خاموش  کنی؟؟

____________________________________________________

ای بابا هر شب من باید عین اسکلا با اس ام اس بیدارت کنم ؟ خوب خودت مث بچه ادم پاشو دیگه

____________________________________________________

سلام.اصلا نمی خواستم بیدارت کنم ولی مجبورم.من میخوام برم wc ولی تاریکه می ترسم تو رو خدا تو هم بیا.

_____________________________________________________

یکی تو زبلی، یکی ملوان زبل.

یکی تو عاقلی یکی بوش وگ.

یکی تو خوبی یکی روباه مکار .

یکی تو نازی یکی کلاه قرمزی .

یکی تو پول نداری یکی اسکروچ.

یکی تو کاردرستی یکی دالتونها.

یکی تو خوش اندامی یکی گالونی.

یکی تو خوش مرامی یکی فرانچی.

یکی تو سفیدی، یکی سفید برفی.

یکی تو خوش تیپی یکی آقای آلوده .

یکی تو راست می‌گی، یکی پینوکیو .

یکی تو مهربونی، یکی خرس مهربون.

یکی تو خوشگلی، یکی پلنگ صورتی.

یکی تو خوب حرف میزنی یکی نمکی.

یکی تو خجالتی هستی و یکی ام من .

یکی ما دو تا با هم خوبیم، یکی تام و جری.

یکی موهای تو قشنگه، یکی موهای آن شرلی.

یکی تو قشنگ راه می‌ری، یکی تنسی تاکسیدو.

یکی خونه شما قشنگه، یکی خونه مادر بزرگه

یکی گوشهای تو قشنگه، یکی گوشهای زی‌زی‌گولو.

یکی تو بیکاری یکی نفر بعدی که بیاد اینو بخونه

_____________________________________________________

میدونی فرق تو با کفش چیه؟ کفش لنگه داره اما تو لنگه نداری!

____________________________________________________

چاه مکن بهر کسی...

.

.

.

.

.

.

خسته میشی!

_____________________________________________________

جک بد

به یکی میگن دو دوتا چند تا میشه ؟ میگه 5 تا میگن خاک بر سرت چرا 5 تا ؟ میگه آخه علم پیشرفت کرده !!

.یه آبادانیه با یه فرانسویه راه میرفتن، فرانسویه می گه: ما ایفل رو ۱ ماهه ساختیم، فلان جا رو ۲ ماهه، خلاصه، هی گفت و گفت تا این که آبادانیه چشمش به برج آزادی افتاد، یهو گفت: ای بابا، این که الان اینجا نبود!!!

.از یکی میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا اینا که 4تاست؟ یکی انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچه همسایمونه، ولی همیشه خونه ماست

.آبادانیه میخواسته بره خواستگاری، دیرش شده بوده حواسش پرت میشه شلوارش رو پشت و رو میپوشه و با عجله میدوه تو خیابون، یهو یک ماشین میاد میزنه درازش میکنه وسط خیابون. رانندهه میاد بالا سرش، میگه: طوریت که نشده؟ آبادانیه یک نگاه به سر تا پاش میکنه، چشمش میافته به شلوارش، میگه: چی چیو طوری نشده، ولک زدی حسابی پیچوندی

.میخواستن یکی رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک گوشه بشین

.آرداواس بعد بیست سال از آمریکا برمیگرده ایران و یک ساندویچ فروشی میزنه. روز اول، یکی میاد میگه: قربون دستت، یک ساندویچ سوسیس بده. آرداواس که هنوز خوب از حال و هوای دیار کفر درنیومده بوده، میپرسه: "تو گو" بدم؟ یکی شاکی میشه، میگه: نه مرتیکه، تو نون بده!

.به یکی میگن: کجا داری میری؟ میگه: دارم برمیگردم

.یکی تو یک شب برف و بورانی داشته از سر زمین برمیگشته خونه، یهو میبینه یکجا کوه ریزش کرده، یک قطار هم داره ازون دور میاد! خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه، میره اون جلو وامیسته. راننده قطاره هم که آتیشو میبینه میزنه رو ترمز و قطار وا میسته. همچین که قطار واستاد، او یک نارنجک درمیاره، میندازه زیر قطار، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار میشن! خلاصه اونو رو میگیرن میبیرن بازجویی، اونجا بازجو بهش میتوپه که: مرتیکه خر! نه به اون لباس آتیش زدنت، نه به اون نارنجک انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! طرف میزنه زیر گریه، میگه: جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان فداکار و حسین فهمیده رو قاطی میکردم

.یکی پرتقال خونی میخوره، ایدز میگیره

.یکی رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟! یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن. یکی یه خرده فکر میکنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟

.یکی ساعت سه نصفِ شب زنگ میزنه صدا و سیما، میگه: ببخشید آقا به نظرِ شما الان آقای خامنه‌ای خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی احتمالاً باید خواب باشن. یکی میگه: معذرت میخوام؛ ولی آقای رفسنجانی چی، ایشون هم خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی یحتمل ایشون هم خواب باشن. یکی میگه : ببخشید ولی آقای احمدی نژاد چی؟ یارو میگه:باید خواب باشن . یکی میگه: پس دمت گرم حالا که همه اینا خوابن یه شو هندی بذار حال کنیم

.یکی کلیدش رو تو ماشین جا میگذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن

.از یکی میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادمش ام پی تیری  کردن

.یکی میافته تو چاه، فامیلاش سند میگذارن درش میارن

های، ساری، آی هو نو اس‌ام‌اس فور یو تودی! هی، آی سید نو اس‌ام‌اس فور یو! در ایز نو اس‌ام‌اس فور یو! الاغ، میگم اس‌ام‌اس برات ندارم، حالا هی بخون

سلام ، من از اداره ی گاز مزاحم میشم، اجازه میدین لپتون را یه گاز بگیرم

سه تا چیز هست که بخوای نخوای میاد سراغت : 1.مرگ 2.جیش 3.اس ام اس

اسم قزوین به پیکان جوانان تغییر پیدا کرد!

و خداوند عشق را آفرید تا 110 بیکار نباشد....

میدونی چرا دخترا شماره تلفن نمیدن؟

.

.

.

نمیدونی؟

.

.

.

خب خره ، به خاطر اینه که چیزهای بهتری دارند که بدن!!

تو پسر گلی هستی فقط باید 1 چوب تو کو؟نت کنم تا بشی دسته گل



قسمتی از وصیت نامه علی دایی: بعد از مردنم مرا در ورزشگاه آزادی به خاک بسپارید تا همیشه در زمین باشم