هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

آدرسهای قرانی

سلام  

یه تصمیم جدید امیدوارم که با کمک خدا و شما دوستان عزبز بتونم این کار رو عملی کنم . حتما برای شماها هم پیش اومده که دوست دارید بدونید که در کجای قران ودر کدام سوره وایه خدا دستوراتی مانند منع از شراب خواری ویا دستور به خواندن نماز ویا گرفتن روزه رو برای انسان ها گفته؛ انشا الله در این وبلاگ بخشی رو با نام ادرسهای قرانی راه اندازی میکنیم که در بردارنده ی تمام این گونه نکات قرانی با ادرس دقیق وبا معنی ذکر خواهد شد. از تمام دوستان در خواست دارم که بنده رو در این زمینه یاری کنند واما اولین نکته: 

 

سوال:در کدام سوره ودر کدام ایه خداوند فرموده که نماز باز دارنده از گناه وفحشا است؟ 

 

جواب:در سوره عنکبوت در ایه ۴۵ 

معنی ایه:آنچه را که از کتاب اسمانی بر تو وحی شد بر خلق تلاوت کن ونماز را که بزرگترین عبادت خداست بجای ار که همانا نماز است که اهل نماز را از هر کار زشت ومنکر باز میدارد وهمانا ذکر خدا بزرگتر است و خدا به هر چه کنید اگاهست.

خاطره ای تامل برانگیز از دکتر حسابی

پروفسور حسابی؛ ملقب به پدر فیزیک ایران بعد از ملاقاتی که با انیشتین داشتند و پس از آنکه انیشتین به ایشان نوید می دهند که نظریه شما در آینده ای نه چندان دور، علم فیزیک را در جهان متحول خواهد کرد، به پروفسور پیشنهاد می دهد که برای تکمیل نظریه خود در آزمایشگاه مجهز دانشگاه شیکاگو به کار خود ادامه دهد. در ادامه ایمیل خاطره ای بسیار آموزنده از ایشان در دانشگاه شیکاگو نقل شده که هر ایرانی را به فکر وا می دارد. امیدوارم شما دوستان هم فرصت خوندنش رو از دست ندهید ...

دانشگاه شیکاگو بسیار پیشرفته بود. مهم تر از هر چیزی آزمایشگاه های متعدد و معتبر آن بود.

من در لابراتوار بسیار پیشرفته اپتیک، مشغول به کار شدم. در خوابگاه دانشگاه هم اتاق مجهزی برای اقامت، به من داده بودند.

از نظر وسایل رفاهی، مثل اتاق یک هتل بسیار خوب بود. آدم باورش نمی شد، این اتاق در دانشگاه باشد. معلوم بود که همه چیز را، برای دلگرمی محققین و اساتید، فراهم کرده بودند.

نکته خیلی مهم و حائز اهمیت، آزمایشگاه ها و چگونگی تجهیزات آن بود. یک نمونه از آن مربوط به میزی می شد که در آن آزمایشگاه به من داده بودند. این میز کشوی کوچکی داشت.

از روی کنجکاوی آنرا بیرون کشیدم و با کمال تعجب، چشمم به یک دسته چک افتاد. دسته چک را برداشتم و متوجه شدم تمام برگه های آن امضا شده است!

فوراً آنرا نزد پروفسوری که رئیس آزمایشگاه ها و استاد راهنمای خودم بود بردم. چک را به او دادم و گفتم: ببخشید استاد، که بی خبر مزاحم شدم. موضوع بسیار مهمی اتفاق افتاده است. ظاهراً این دسته چک مربوط به پژوهشگر قبلی بوده و در کشوی میز من جا مانده است. و اضافه کردم، مواظب باشید، چون تمام برگ های آن امضا شده است، یک وقت گم نشود.

پروفسور با لبخند تعجب آوری، به من گفت: این دسته چک را دانشگاه برای شما، مانند تمام پژوهشگران دیگر دانشگاه، آماده کرده است، تا اگر در هنگام آزمایش ها به تجهیزاتی نیاز داشتید، بدون معطلی به کمپانی سازنده تجهیزات اطلاع بدهید. آن تجهیزات را، برای شما می آورند و راه می اندازند و بعد فاکتوری به شما می دهند. شما هم مبلغ فاکتور شده را روی چک می نویسید و تحویل کمپانی می دهید. به این ترتیب آزمایش های شما با سرعت بیشتری پیش می روند.

توضیح پروفسور مرا شگفت زده کرد و از ایشان پرسیدم: بسیار خوب، ولی این جا اشکالی وجود دارد، و آن امضای چک های سفید است؛ اگر کسی از این چک سوء استفاده کرد، شما چه خواهید کرد؟با لبخند بسیار آموزنده ای چنین پاسخ داد: "بله، حق با شماست. ولی باید قبول کنید، که درصد پیشرفتی که ما در سال بر اساس این اعتماد به دست می آوریم، قابل مقایسه با خطایی که ممکن است اتفاق بیفتد نیست."

"این نکته، تذکر یک واقعیت بزرگ و آموزنده بود. نکته ای ساده که متاسفانه ما در کشورمان نسبت به آن بی توجه هستیم."

یک روز که در آزمایشگاه مشغول به کار بودم، دیدم همین پروفسور از دور مرا به شکلی غیر معمول، نگاه می کند. وقتی متوجه شد که من از طرز دقت او نسبت به خودم متعجب شده ام، با لبخندی بسیار
جذابی کنارم آمد و گفت: آقای دکتر حسابی، شما تازگی ها چقدر صورتتان شبیه افراد آرزومند شده است؟ آیا به دنبال چیزی می گردید، یا گم گشته خاصی دارید؟

من که از توجه پروفسور تعجب کرده بودم با حالت قدرشناسی گفتم: بله، من مشغول تجربه ی نظریه ی خودم در مورد عبور نور از مجاورت ماده هستم. برای همین، اگر یک فلز با چگالی زیاد، مثل شمش طلا با عیار بالا داشتم، از آزمایش های متعدد، روی فلزهای معمولی خلاص می شدم و نتایج بهتری را در فرصت کمتری به دست می آوردم؛ البته این یک آرزوست.

او به محض شنیدن خواسته ام، گفت: پس چرا به من نمی گویید؟

گفتم آخر خواسته من، چیز عملی نیست. من با شمش آلومینیوم، میله برنز و میله آهنی تجربیاتی داشته ام. ولی نتایج کافی نگرفته ام و می دانم که دستیابی به خواسته ام غیر ممکن است.

پروفسور وقتی حرف های مرا شنید از ته دل خنده ای کرد و اشاره کرد که همراه او بروم.

با پروفسور به اتاق تلفنخانه دانشگاه آمدیم. پروفسور با لبخند و شوق، به خانمی که تلفنچی و کارمند جوان آنجا بود، سفارش شمش طلا داد و خداحافظی کرد و رفت.

من که هنوز باورم نمی شد، فکر می کردم پروفسور قصد شوخی دارد و سربه سرم می گذارد. با نومیدی به تعطیلات آخر هفته رفتم.

در واقع 72 ساعت بعد، یعنی روز دوشنبه که به آزمایشگاه آمدم، دیدم جعبه ای روز میز آزمایشگاه است. یادداشتی هم از طرف همان خانم تلفنچی، روی جعبه قرار داشت که نوشته بود امیدوارم این شمش طلا، به طول 25 سانتی متر و با قطر 5 سانتی متر با عیار بسیار بالایی به میزان 24، که تقاضا کرده اید، نتایج بسیار خوبی برای کار تحقیقی شما بدست دهد.

با ناباوری ولی اشتیاق و امید به آینده ای روشن کارم را شروع کردم. شب و روز مطالعه و آزمایش می کردم تا بهترین نتایج را بدست آورم.

حالا دیگر نظریه ام شکل گرفته بود و مبتنی بر تحقیقات علمی عمیق و گسترده ای شده بود.

بعد از یکسال که آزمایش های بسیار جالبی را با نتایج بسیار ارزشمندی به دست آورده بودم، نزد آن خانم آوردم و شمش طلای خرده شده و تکه تکه را که هزار جور آزمایش روی آن انجام داده بودم را داخل یک
جعبه روی میز خانم تلفنچی گذاشتم.

به محض اینکه چشمش به من افتاد مرا شناخت و با لبخند پر مهر و امیدی، از من پرسید: آیا از تحقیقات خود، نتایج لازم را بدست آوردید؟

فوراً پاسخ دادم: بلی، نتایج بسیار عالی و شایان توجهی، بدست آوردم. به همین دلیل نزد شما آمده ام که شمش را پس بدهم، ولی بسیار نگران هستم. زیرا این شمش، دیگر آن شمش اولی نیست، و در جعبه را باز کردم و شمش تکه تکه شده را به او نشان دادم و پرسیدم حالا باید چه کار کنم؟ چون قسمتی از این شمش را بریده ام، سوهان زده ام و طبیعتاً مقداری از طلاها دور ریخته شده است.

خانم تلفنچی با همان روی خوش لبخند بیشتری زد و به من گفت: اصلاً مهم نیست، نتایج آزمایش شما برای ما مهم است. مسئولیت پس دادن این شمش با من است.

وقتی با قدم های آرام و تفکری ژرف از آنچه گذشته است، به خوابگاه می آمدم، به این مهم رسیدم، که علت ترقی کشورهای توسعه یافته، همین اطمینان خاطر و احترام کارکنان مراکز تحقیقاتی می باشد و بس، یعنی کافیست شما در یک مرکز آموزشی، دانشگاهی و یا تحقیقاتی کار کنید، دیگر فرقی نمی کند که شما تلفنچی باشید یا استاد.

چون تمام مجموعه آن مراکز در کشورهای پیشرفته دارای احترام هستند و بسیار طبیعی است که وقتی دست یک پژوهشگری در امر تحقیقات و یا تمام تجهیزات باز باشد و دارای احترامی شایسته باشد، حاصلی به جز توسعه علمی در پی نخواهد داشت.


منبع: کتاب استاد عشق تالیف ایرج حسابی

دانستنیهای جالب از قران

آیا میدانید : تعداد ۱۰۱۵۰۳۰ نقطه در قرآن بکار رفته است
آیا میدانید : تعداد ۵۰۹۸ محل وقف در قرآن وجود دارد
آیا میدانید : تعداد ۳۹۵۸۶ عدد کسره در قرآن بکار برده شده است
آیا میدانید : تعداد ۱۹۲۵۳ عددتشدید در قرآن بکار برده شده است
آیا میدانید : بهترین نوشیدنی که در قرآن ذکر شده ( شیر ) می باشد
آیا میدانید : بهترین خوردنی که در قرآن ذکر شده ( عسل ) می باشد
آیا میدانید : بزرگترین عدد در سوره صافات آیه ۱۴۷ آمده که صد هزار می باشد.
آیا میدانید : کمترین حرفی می در قرآن بکار رفته حرف ( ظاء) می باشد
آیا میدانید : بزرگترین سوره قرآن دارای ۲۵۵۰۰ حرف می باشد
آیا میدانید : تعداد کلمات سوره تکویر برابر با تعداد سوره های قران است
آیا میدانید : سوره اخلاص به نسب نامه خداوند معروف است
آیا میدانید : سوره حمد دوبار بر پیامبر نازل شده یکبار در مکه و یکبار در مدیه
آیا میدانید : سوره عادیات منسوب به حضرت علی (ع) است
آیا میدانید : در سوره نساء به قوانین ازدواج اشاره شده است
آیا میدانید : آیه ای که سر بریده امام حسین (ع) در شام تلاوت نمود آیه ۹ سوره کهف می باشد.
آیا میدانید : در آیه ۶ سوره مائده مراحل وضو بیان شده است
آیا میدانید : حضرت سلیمان نخستین شخصی بود که بسم الله الرحمن الرحیم نوشت.
آیا میدانید : حضرت موسی (ع) داماد حضرت شعیب (ع) بود
آیا میدانید : حضرت ادریس (ع) اولین شخصی بود که لباس دوخت و خط نوشت
آیا میدانید : پرنده ای که در دربار حضرت سلیمان (ع) خدمت می کرد (هدهد) نام داشت
آیا میدانید : به حیوای که از طرف خدا وحی شد زنبور بود (آیه ۶۸ یوره نحل)
آیا میدانید :صحیفه سجادیه به خواهر قرآن معروف است
آیا میدانید : رودکی، ناصرخسرو و حافظ شاعرانی بودند که در نوجوانی حافظ کل قرآن بودند.
آیا میدانید : سلمان فارسی اولین شخصی بود که سوره حمد را به زبان فارسی ترجمه کرد.
آیا میدانید : استاد محمود خلیل الحصری اولین کسی بود که قرآن را به روش ترتیل خواند.
آیا میدانید : قران دارای ۱۱۴ سوره است
آیا میدانید : قران دارای ۳۰ جزء است
آیا میدانید : قران دارای ۱۲۰ حزب است
آیا میدانید : قران دارای ۶,۲۳۶ ایه (نشانه) است
آیا میدانید : قران دارای ۷۷,۷۰۱ کلمه است
آیا میدانید : قران دارای ۳۲۳,۶۷۱ حرف است
آیا میدانید : قران دارای ۹۳,۲۴۳ فتحه است
آیا میدانید : قران دارای ۳۹,۵۸۶ کسره است
آیا میدانید : قران دارای ۴,۸۰۸ ضمه است
آیا میدانید : قران دارای ۱۹,۲۵۳ تشدید است
آیا میدانید : قران دارای ۳,۲۷۲ همزه است
آیا میدانید : قران دارای ۱,۷۷۱ مد است
آیا میدانید : قران دارای ۱,۰۱۵,۰۳۰ نقطه است
آیا میدانید : قران دارای ۵,۰۹۸ وقف است
آیا میدانید : قران در ۲۳ سال بر پیامبر نازل شد

سال شمار زندگی شریعتی

۱۳۱۲
♦ تولد ۳ آذر ماه

۱۳۱۹
♦ ورود به دبستان «ابن یمین»

۱۳۲۵
♦ ورود به دبیرستان «فردوسی مشهد»

۱۳۲۷
♦ عضویت در کانون نشر حقایق اسلامی

۱۳۲۹
♦ ورود به دانش سرای مقدماتی مشهد

۱۳۳۱
♦ اشتغال در اداره ی فرهنگ به عنوان آموزگار
♦ شرکت در تظاهرات خیابانی علیه حکومت موقت قوام السلطنه ‌و دستگیری کوتاه
♦ اتمام دوره دانش سرا. بنیانگذاری ‌انجمن اسلامی دانش آموزان

۱۳۳۲
♦ عضویت در نهضت مقاومت ملی

۱۳۳۳
♦ گرفتن دیپلم کامل ادبی

۱۳۳۵
♦ ورود به دانشکده ادبیات مشهد و ترجمه کتاب ابوذر ‌غفاری

۱۳۳۶
♦ دستگیری به همراه ۱۶‌ نفر از اعضاء نهضت مقاومت

۱۳۳۷
♦ فارق‌التحصیلی از دانشکده ادبیات با رتبه اول

۱۳۳۸
♦ اعزام به فرانسه با بورس دولتی

۱۳۴۰
♦ همکاری با کنفدراسیون‌ دانشجویان ‌ایرانی، جبهه ملی، نشریه‌ ایران ‌آزاد

۱۳۴۲
♦ اتمام تحصیلات ‌و ‌اخذ مدرک ‌دکترا در رشته تاریخ و گذراندن کلاس‌های جامعه‌شناسی

۱۳۴۳
♦ بازگشت به ایران و دستگیری در مرز

۱۳۴۵
♦ استادیاری تاریخ در دانشگاه مشهد

۱۳۴۷
♦ آغاز سخنرانی‌ها در حسینیه ارشاد

۱۳۵۱
♦ تعطیلی حسینیه ارشاد و ممنوعیت سخنرانی

۱۳۵۲
♦ دستگیری و ۱۸ ماه زندان انفرادی

۱۳۵۴
♦ خانه نشینی و آغاز زندگی سخت در تهران و مشهد

۱۳۵۶
♦ هجرت به اروپا و وفات

450


ده روش برای جلوگیری از ریزش مو

٫1 همیشه سر خود را با تیغ بتراشید. طبق قانون بقای ماده، اگر مویی درنیاید، چیزی هم برای ریختن نخواهد بود. با این تمهید دیگر کچل نمی‌شوید؛ فقط تمام عمر بی‌مو خواهید بود.
۲٫ یکی از دلایل ریزش مو، تغذیه نامناسب است. با توجه به ارزانی بی‌دلیل ارزاق، حتما در وعده‌های اصلی یا میان‌وعده‌های خود، از موادغذایی مقوی مانند مغز ران، چنجه، شاه میگو، لابستر، شنیسل پری دریایی و… استفاده کنید. اگر مانع ریزش موی سرتان نشوند، باعث خیلی چیزهای دیگر خواهند شد.
۳٫ اگر موهای حساسی دارید، برایشان موسیقی ملایم پخش کنید. تحقیقات نشان داده موهایی که روزی دو تا سه ساعت در معرض موسیقی قرار می‌گیرند، حساسیتشان برطرف می‌شود؛ یعنی کلا بی‌حس می‌شوند. برای اینکه موهایتان جان سگ پیدا کنند و دیگر با انبر هم نشود آنها را کند، برایشان روزی دو ساعت این آهنگ را پخش کنید: همه چی آرومه/ من چه‌قدر خوشحالم!
۴٫ بدون کلاه‌خود برنامه‌های شاد و مفرح تلویزیون را تماشا نکنید. تحقیقات یک کارشناس چینی که دیپلم ردی دارد نشان داده هفتاد درصد کسانی که تلویزیون می‌بینند، ناخودآگاه نیمی از موی سرشان را می‌کنند.
۵٫ سر جای پارک، گیس و گیس‌کشی نکنید. همیشه مطمئن باشید بعد از یک ساعت جای پارک پیدا می‌شود؛ ولی موهایتان را که لای انگشت همشهری محترم باقی‌ مانده با هیچ چسبی نمی‌توانید دوباره سرجایش بچسبانید.
۶٫ اگر پیک‌موتوری هستید، از گذاشتن کلاه ایمنی خودداری کنید. آدم مخش روی آسفالت بپاشد، بهتر است تا کچل بشود. بررسی‌های یک دانشمند کچل روس نشان داده امکان کچل‌شدن کله‌ای که روی جدول پاشیده حوالی صفر است.
۷٫ سرخ‌پوست کچل تاکنون گزارش نشده است. هر چه سریع‌تر رنگ پوستتان را عوض کنید. البته مطالعات یک انستیتوی کچل درمانی در گوانگجو ثابت کرده با سیلی صورت را سرخ نگه داشتن باعث مودارشدن نمی‌شود.
۸٫ خواننده شوید. تا امروز به جز یک مثال نقض، خواننده کچلی دیده نشده؛ اما شنونده کچل تا دلتان بخواهد دیده شده است.
۹٫ سرمربی شوید. فوتبال معجزاتی دارد که آدم انگشت به دهان می‌ماند. مشاهده شده طرف در دوران بازیکن‌بودن مو نداشته؛ ولی تا شده سرمربی، یک‌دفعه گیس گلابتون شده است.
۱۰٫ از مالیدن قیر داغ روی پوست سرتان با بیل غیربهداشتی جدا خودداری کنید. چی؟ کدام آدم عاقلی با بیل غیربهداشتی این کار را می‌کند؟ یعنی می‌فرمایید آدم‌های نادان اگر کچل بشوند، اشکالی ندارد؟ آیا می‌دانید آدم نادان کچلی که بیل غیربهداشتی هم دستش باشد، چه‌قدر می‌تواند امنیت جامعه را به خطر بیندازد؟ این را وقتی می‌فهمید که در آرامش مشغول برنزه‌کردن باشید، یک‌دفعه چشم باز کنید و ببینید یک آدم نادان کچل بیل به دست بالای سرتان ایستاده! پس توصیه‌های ایمنی را جدی بگیرید.

دانستنی های جالب

1. اگر بینی خود را بگیرید، امکان ندارد بتوانید زمزمه کنید. 2. وقتی شیشه می شکند، ترک های آن باسرعت 3000 مایل در ساعت حرکت می کنند. 3. در هر دقیقه حدود 200 نوزاد در جهان متولد می شوند. 4. جلیقه ی ضد گلوله، خروجی اضطراری، برف پاک کن شیشه ی ماشین و پرینتر های لیزری همگی توسط زنان اختراع شده اند. 5. انسان در زمان خواب بیشتر از زمانی که تلویزیون تماشا می کند کالری مصرف می کند. 6. به طور میانگین انسانها بیشتر از اینکه از مرگ بترسند از عنکبوت می ترسند. 7. ناخن های انسان در زمستان سریع تر رشد می کنند. 8. وقتی به کسی که عاشقش هستید نگاه می کنید، مردمک چشمانتان گشاد تر می شود. و قتی به کسی که از او متنفرید هم نگاه می کنید همین اتفاق می افتد. 9. تنها انسان ها در هنگام احساساتی شدن اشک می ریزند. و انسان به طور متوسط 4,200,000 بار در سال پلک می زند. 10. بینایی مردان از زنان بهتر است و می توانند متن های ریز تری را بخوانند. در زنان قدرت شنوایی بهتر است. 11. "محمد" شایع ترین اسم در جهان است. 12. یخ به ههیچ وجه سر نیست. چیزی که باعث می شود بر روی یخ سر بخوریم یک لایه ی نازکی از آب است که در اثر فشار بر روی یخ ایجاد می شود و باعث می شود که سر بخوریم. 13. هر انسانی در جهان با 9میلیون نفر دیگر، روز تولد مشترکی دارد. 14. زنان دو برابر بیشتر از مردان پلک می زنند. 15. تعدادنوزادانی که در طول یک سال در هندوستان متولد می شوند از کل جمعیت استرالیا بیشتر است. 16. 492 ثانیه طول می کشد تا اشعه ی خورشید به زمین برسد. 17. نوزادان در هنگام تولد کشکک زانو ندارند. 18. درخت زیتون می تواند بیش از 1500 سال زندگی کند.

19. در تولید کاغذ اسکناس از خمیر پنبه به جای خمیر چوب استفاده می شود. این بدان معنی است که اگر داخل ماشین لباسشویی شسته شود مثل کاغذ معمولی از بین نمی رود. 20. آب قطب جنوب به قدری سرد است که هیچ چیز در آنجا فاسد نمی شود. گرم ترین هوایی که تا به حال از قطب جنوب گزارش شده 3 درجه ی فارنهایت بوده است. 21. جنگل های بارانی آمازون بیش از 20 درصد اکسیژن جهان را تولید می کنند. 22. اقیانوس اطلس شمالی هر سال 2,5 سانتی متر عریض تر می شود. 23. سالانه بیش از 50,000 زمین لرزه در جهان اتفاق می افتد. 24. هر مایل مربع از آب دریا حاوی 20 کیلوگرم طلا است. 25. 1000 سال طول می کشد تا یک قطره ی آب اقیانوس دور جهان بچرخد. 26. اروپا تنها قاره ای است که هیچ صحرایی در خود ندارد. 27. آب اقیانوس اطلس از اقیانوس آرام شور تر است. 28. قدیمی ترین لامپ ، در سال 1901و در یک ایستگاه آتش نشانی در کالیفرنیا روشن شده و هنوز هم روشن است. اسم این لامپ، چراغ صده ای است. 29. بوییدن سیب سبز یا موز (فقط بوییدن و نه خوردن) باعث کاهش وزن می شود. 30. هر انسان معمولی 3 سال از عمر خود را در توالت می گذراند.

چند روش برای ضایع کردن پسرها(با اینکه خودم پسرم اصلا جالب نیست)

* توی جمعی که یه عده پسر دارن فوتبال میبینند ، در لحظه حساس تلویزیون رو خاموش کنید.

* توی جمع دانشجویی هنگام عکس گرفتن پسرا رو از کادرخارج کنید.

* توی یه مهمونی تو چای پسر مورد نظرتون 1قاشق نمک بریزید.

* اگه یه پسر با موهای ژل زده از کنار خونه شما عبور کرد ازپنجره یه سطل آب روش بریزید.

* قبل از اجرای زنده خوندن یه پسر سیم میکروفون رو قطع کنید.

* در جلوی پسری که سرش خلوته از کاشت و زیبایی موهای پسر همسایه تعریف کنید.

* شیشه نوشابه تان را به پسر مورد نظرتون بدین تا باز کنید ، سپس بگین که میل ندارین.

* اگه یه پسر ازتون ساعت پرسید به ساعت نگاه کنید و بگین عجله کن قرارات دیر شده !

* به یه پسری که موهاش رو مدل جدید درست کرده اشاره کنید و بلند بگین ، این رو به برق وصل کردن ؟

* به پسر مورد نظر یه هدیه بدین ، بعد بگین اشتباه شده این مال اون یکیه !

* اگه سر جلسه امتحان پسری از شما تقلب خواست جواب سوال اشتباه بدین.

* تو دانشگاه ماشین پسر مورد نظرتون رو پنچر کنید.

* اگه یه پسری جلوش دوستاش یه شاخه گل هدیه داد ، جلوی بینی خود رو بگیرین و بگین به این بو آلرژی دارین.

* اگه سر کلاس یه پسری اصرار داشتکه امتحان کنسل بشه شما مصر باشین که امتحان برگزار بشه.

باز هم فتوای عجیب. محرم شدن منشی با مدیر

در راه حلی عجیب برای محرم شدن زنان منشی با مدیران نامحرم که توسط مفتی وهابی صادر شده است سوالاتی به ذهن خواننده خطور می کند که پاسخ به آنها ماهیت واقعی این دسته از مفتی های وهابی را آشکار می کند. آیا بدون اطلاع از ابتدائی ترین مسائل فقهی و غیر فقهی و بدون هرگونه سند فتوایی داد؟ این دسته از افراد با ارائه همچین فتاوا به دنبال چه هستند؟
شیخ علی الربیعی طی فتوایی اعلام کرد: «بر تمام منشی های زن واجب است، سه بار به مدیرشان شیر بدهند تا در حکم مادرشان باشند و بتوانند کنار آن ها کار کنند.» 

 

 

این مفتی وهابی یا آن قدر جاهل است که نمی داند این فتوا مساوی با فعل حرام است و یا قصدش مبارزه با احکام، بی ارزش کردن و کوچک جلوه دادن احکام حقیقی اسلام است. مضحک بودن این حکماز این جهات است: اولا: مدیری که به منشی نامحرم است، چگونه می تواند قبل از محرم شدن، منشی را لمس کند و شیر بخورد؟! ثانیا: اگر منشی، شیر نداشت تکلیف چیست؟ ثالثا: شیر داشتن مستلزم داشتن نوزاد است، حال اگر منشی نوزاد داشت و شوهرش هم زنده بود، آیا زن شوهردار می تواند به مدیرش آن هم به این طریق محرم شود؟!

این حکم نه تنها هیچ دلیل مستندی ندارد و تنها برداشت ها و علایق شخصی مفتی وهابی را می رساند، بلکه از هر جهتی که بررسی می شود جز تمسخر و خنده مخاطب نتیجه ای نخواهد داشت. سؤال که باید از این مفتی های وهابی پرسید این است که اگر همسر خود آنها به عنوان منشی مشغول به کار شود، آیا حاضرند همین حکم را برای همسرانشان بدهند؟

وهابیت یک مکتب نوساخته است که خود را منتسب به اسلام می داند که توسط اتاق فکرهای بریتانیا برای تغییر ماهیت اهل سنت شکل گرفته است همچنان که برای انحراف تشیع فرقه بهائیت را به وجود آوردند که البته در میان جوامع شیعی با وجود نسخه کامل هدایت بشری و مرجعیت بیدار این انحراف رخ نداد.

ظاهرا وهابیت هدفی جز این ندارد که با فتواهای مضحک، احکام واقعی اسلام را به سخره بگیرد و کوچک جلوه دهد تا به این طریق احکام اسلامی را ناکارآمد نشان دهد؛ اقدامی که از آن، جز پشتیبانان غربی وهابیت کسی سود نمی برد.

قلدر

مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد او در حالی که به مایکل زل زده بود گفت: »تام هیکل پولی نمی ده«! و رفت و نشست. مایکل که تقریباً ریز جثه بود و اساساً آدم ملایمی بود چیزی نگفت اما راضی هم نبود. روز بعد هم دوباره همین اتفاق افتاد و مرد هیکلی سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روی صندلی نشست و روز بعد و روز بعد این اتفاق که به کابوسی برای مایکل تبدیل شده بود خیلی او را آزار می داد. بعد از مدتی مایکل دیگر نمی تواست این موضوع را تحمل کند و باید با او برخورد می کرد. اما چطوری از پس آن هیکل بر می آمد؟ بنابراین در چند کلاس بدنسازی، کاراته و جودو و ... ثبت نام کرد. در پایان تابستان، مایکل به اندازه کافی آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پیدا کرده بود. بنابراین روز بعدی که مرد هیکلی سوار اتوبوس شد و گفت: »تام هیکل پولی نمی ده«! مایکل ایستاد، به او زل زد و فریاد زد: »برای چی؟« مرد هیکلی با چهره ای متعجب و ترسان گفت: »تام هیکل کارت استفاده رایگان معلولین داره.«

مادر زرنگ

ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﺴﻌﻮﺩ ، ﻣﺪﺗﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺍﻭ ﯾﻌﻨﯽ ﻟﻨﺪﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻨﺎﻡ Vikki ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﯽ ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺑﻮﺩ. ﺍﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻇﻨﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺎﻋﺚ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺷﺪ. ﻣﺴﻌﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ " : ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﻓﮑﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ، ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻭ Vikki ﻓﻘﻂ ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ " .ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ Vikki ، ﭘﯿﺶ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ " : ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺭﻓﺘﻪ ، ﻗﻨﺪﺍﻥ ﻧﻘﺮﻩ ﺍﯼ ﻣﻦ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ، ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻗﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ " ؟ﻣﺴﻌﻮﺩ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: ﺧﺐ، ﻣﻦ ﺷﮏ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻤﯿﻞ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺯﺩ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻤﯿﻞ ﺧﻮﺩ ﻧﻮﺷﺖ :ﻣﺎﺩﺭ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﮔﻢ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻗﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﯾﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﻧﻤﯽ ﮔﻢ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﺪﺍﺷﺘﯿﺪ . ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﻨﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﺪ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ. ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ، ﻣﺴﻌﻮﺩ ﯾﮏ ﺍﯾﻤﯿﻞ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻧﻤﻮﺩ : ﭘﺴﺮ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﮔﻢ ﺗﻮ ﮐﻨﺎﺭ Vikki ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ، ! ﻭ ﺩﺭ ﺿـــﻤﻦ ﻧﻤﯽ ﮔﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ . ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ، ﺣﺘﻤﺎ ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ﻗﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ

شهادت امام علی علیه السلام

 

 

هر چند زخم کاری روی سرم شدی
اما علاج این دل زخمی ترم شدی

ای تیغ... حاجتم که روا شد... ولی بدان
تیری به قلب غم زده? دخترم شدی

یک تن در این دیار وفای تو را نداشت
در دست دشمن آمدی و یاورم شدی

اما نه... ضربه ای که زدی رنگ کوچه داشت
آیا تو در مدینه وبال پرم شدی؟

یادت که هست... حائل در بود و با قلاف
شلاق برگ های گل پرپرم شدی

یاری قنفذ آمدی و بین کوچه ها
زخم کبود بازوی نیلوفرم شدی
***
می بینم آن زمان که به دستان حرمله
تیری سه شعبه در گلوی اصغرم شدی

می بینم آن زمان که تو در هیبت عمود
روزی خراب بر سر آب آورم شدی
***محمد علی بیابانی***