هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

هزلیات پارسی

این ذوق وسماء ما مجازی نبود * وین شوق وطرب که می کنیم بازی نبود* با بی خبران بگو که ای بی خردان *بیهوده سخن به این درازی نبود

شهادت امام جواد علیه السلام

زهر به جان زد شررم ای پدر

 

سوخت ز پا تا به سرم ای پدر

 

جواد مظلوم تو از دست رفت

 

نمانده دیگر اثرم ای پدر

 

من که غریبانه زدم دست و پا

 

مگر تو گیری به برم ای پدر

 

شمع شدم آب شدم سوختم

 

لختۀ خون شد جگرم ای پدر

 

حجرۀ دربسته مرا شد قفس

 

ریخت همه بال و پرم ای پدر

 

کاش که می‌بود به بالای سر

 

این دم آخر پسرم ای پدر

 

یار مرا کشت به فصل شباب

 

زد به جگر نیشترم ای پدر

 

تشنه‌ام و به یاد جدم حسین

 

اشک‌فشان از بصرم ای پدر

 

با نفس «میثم» دلسوخته

 

ریخت به دل‌ها شررم ای پدر

   

شعر از استاد غلام رضا سازگار